توهین. [ ت َ ] ( ع مص ) سست کردن. ( تاج المصادر بیهقی )( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ضعیف گردانیدن. ( از اقرب الموارد ). خوار کردن. خوار شمردن. خوارداشت. ضعیف و سست شمردن. حقیر و سبک داشتن. سبک داشت. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). توهین که معمولاً استخفاف و کوچک شمردن استعمال میشود در لغت به معنی ضعیف ساختن است و در زبان عربی بجای آن اهانت گویند. (نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 2). || ( اِ ) خواری و زبونی و ناتوانی و سستی. ( ناظم الاطباء ) : توقیر من به تحقیر و تعظیم به توهین بدل گردد. ( سندبادنامه ص 72 ).[1]
سست کردن، ضعیف کردن، خواروخفیف کردن ( مصدر ) ۱ – خوار کردن خوار داشتن سبک داشتن خفیف کردن سست کردن . ۳- ( اسم ) خواری خفت . جمع : توهینات .[2]
كلمه ى «وَهْنٍ»، به معناى ضعف جسمانى است، چنانكه «توهين» به معناى تضعيفِ شخصيّت است.[3]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند تبارك و تعالى فرموده است: هر كه به يكى از دوستان من تحقير و توهين روا دارد براى جنگ با من آماده شده است.[4]
مصباح الشريعة- در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است-: بردبارى، چراغ خداست … بردبارى پنج صورت دارد: كسى كه عزيز باشد و خوار شود، يا درستكار باشد و تهمت زده شود، يا به حقّ دعوت كند و به سبب آن تحقير و توهين شود، يا بدون آن كه گناهى كرده باشد آزار بيند، يا خواهان حقّ شود، اما مردم با او مخالفت ورزند؛ اگر حقّ هريك از اين پنج مورد را ادا كردى، بردبار هستى.[5]
– ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: مؤمن، از سه بلا در امان نيست، و گاهى هر سه بر او هجوم مىآورند: يا افراد خانواده آزارش مىدهند. يا همسايه آزارش مىدهد. يا بوسيله مردم سر گذر مورد استهزاء و توهين واقع مىشود. مؤمن، اگر به قلّه كوهى پناه ببرد، خداوند، شيطان صفتى را برمىانگيزد تا او را آزار دهد. با وجود اين، خداوند تعالى ايمان او را مايه انس و آرامش او قرار مىدهد تا از هيچ كس وحشت نكند.[6]
در روايات، توهين به مسلمان، محاربه ى با خدا به حساب آمده است: «من أهان لى ولياً فقد بارزنى بالمحاربة».[7]–[8]
كيفر دنيوىِ كسانى كه به دين خدا و مقدّسات مذهبى توهين مىكنند، قطع رابطه است. لا تَتَّخِذُوا … (در روابط با ديگران، احترام به مقدّسات يك شرط ضرورى است)[9]
پاسخ توهين هاى كافران، با نوازش و مهر الهى به مؤمنان داده مىشود. أَ هؤُلاءِ … بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِين[10]
كيفر توهين به وحى و دين، عذاب مهين و خواركننده است. «تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ»[11]
هر كارى كه سبب توهين به مقدّسات شود، حرام است. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ»[12]
در مقابل توهين هاى جاهلان، صبور باشيم. «لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ» اوّلين پيامبر اولواالعزم، در برابر اتهام گمراهى، با نرمترين شيوه سخن گفت.[13]
قوم لوط، علاوه بر لواط، اهل قمار، هرزه گويى، توهين، مزاحمت براى عابرين و كشف عورت در انظار عمومى بودند.[14]
تنها پيامبر مخاطب آيه نيست، بلكه هر مسلمان و هر مبلّغ ومصلح اجتماعى بايد با لجوجان و جاهلان ياوهگو، برخوردى اعراض آميز داشته باشد و در برابر توهين و تهمتها چشمپوشى و صبر كند، نه آنكه درگير و گلاويز شود. وَ أَعْرِضْ …[15]
توهين و آزار ميهمان، اهانت و اذيّت به ميزبان محسوب مىشود. «لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي»[16]
مخالفان انبيا، دليل و منطق ندارند. منطق آنان توهين، شكنجه و كشتار است.«لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ»[17]
موعظه نيكو آن است كه واعظ به آنچه مىگويد عمل كند و جدال نيكو آن است كه در آن توهين و تحريك غلط احساسات نباشد.[18]
– توهين به رهبران الهى، عامل گمراهى است. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا» – گمراهى انسانها به تدريج حاصل مىشود، اوّل گرفتار توهين وضربالمثل نابجا مىشود، آنگاه به انحراف، سپس به بنبست مىرسد. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا»[19]
–توهين به مقدّسات و تكذيب معجزات، قهر و عذاب الهى را به دنبال دارد. آتَيْنا … فَظَلَمُوا بِها[20]
– مستكبران در برابر معجزات و برهانها دست به تحقير و توهين مىزنند.«لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً»[21]
– كيفر توهين كردن، توهين شدن است. (خداوند از مؤمنين حمايت مىكند و اهانت به آنان را پاسخ مىدهد) «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا- اخْسَؤُا فِيها»[22]
– نامه ها را ساده و خلاصه بنويسيم. القاب را حذف و اهداف را روشن نماييم. از لعن و توهين دورى كنيم. رحمت و صلابت را در كنار هم مطرح نماييم. بِسْمِ اللَّهِ … أَلَّا تَعْلُوا … وَ أْتُونِي[23]
قرآن مىفرمايد: اگر در مجلسى به آيات الهى توهين مىشود، جلسه را به عنوان اعتراض ترك كنيد تا مسير بحث عوض شود.[24]–[25]
تكبّر، هم توهين به مردم است، هم زمينه ساز رشد كدورتهاى جديد و هم تحريك كننده ى كينه هاى درونى قديم.[26]
بخشى از كيفر توهين و تحقير و آزار و اذيّتِ اهل ايمان، در همين دنيا ظاهر مىشود. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا»[27]
كيفر الهى با جرم مناسب است، كيفر كسى كه سخن پيامبر را مىشنود ولى گويا نشنيده و با اين عمل دل پيامبر را به درد مىآورد عذاب اليم است و كيفر كسى كه با مسخره توهين مىكند، عذاب مهين است.[28]
نكته ها:
«أُفٍّ» به معناى اعلام بىزارى و ابراز ناخشنودى و نوعى توهين و تحقير و بىادبى است.[29]
– كسى كه مردم را از توهين به ديگران باز مىدارد نبايد در شيوه ى سخنش توهين باشد. «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» (نفرمود: «لا تسخروا» يعنى شما كه مسخره كننده هستيد.)[30]
اخراج زن از خانه يا تهيه مسكن جداگانه نوعى توهين و تحقير در حق زن است.[31]
نسبت به احكام و مطالب دينى، برخوردى محترمانه داشته باشيم و هيچگاه نسبت به امورى كه براى ما تعجّب آور است، توهين و تحقير و تمسخر نكنيم.[32]
[1] لغت نامه دهخدا
[2] فرهنگ فارسی
[3] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج7 ص:249، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[4]ميزان الحكمة / ج1-فارسى / 125 / 78. خطر آزردن مؤمن ….. ص : 124
[5] ميزان الحكمة / ج3-فارسى / 222 / 944: تفسير بردبارى ….. ص : 221
[6] گزيده كافى / ج1 / 225 / ميثاق مؤمن در كشاكش بلاها ….. ص : 224
[7] . بحار، ج 4، ص 65.
[8] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج2 ص:285، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[9] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج2 ص:322، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[10] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج2 ص:468، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[11] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج2 ص:512، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[12] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج2 ص:528، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[13] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج3 ص:89، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[14] . سفينةالبحار.
[15] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج3 ص:250، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[16] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج4 ص:98، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[17] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج4 ص:113، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[18] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج4 ص:601، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[19] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج5 ص:71، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[20] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج5 ص:81، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[21] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج5 ص:125، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[22] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج6 ص:133، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[23] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج6 ص:417، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[24] . نساء، 140 و انعام، 67.
[25] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج7 ص:265، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[26] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج7 ص:266، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[27] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج7 ص:397، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[28] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج8 ص:517، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[29] وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «اسراء 17»و آنكه به والدين خود گفت: افّ بر شما! آيا به من وعده مىدهيد كه (پس از مرگ از گور) خارج گردم، در حالى كه نسلهاى بسيارى پيش از من گذشتهاند (و هرگز زنده نشدهاند)؟ ولى والدين او، خدا را به فريادرسى مىخوانند (و به او مىگويند:) واى بر تو! ايمان بياور! قطعاً وعده خداوند حق است، امّا او مىگفت: اين (وعدهها) جز افسانه پيشينيان نيست.
[30] تفسير نور، ج9، ص: 187
[31] تفسير نور، ج10، ص: 110
[32] قرائتى، محسن، ج10 ص:291، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
ثبت دیدگاه