خودمحوری(Egocentrism)( التمركز حول الذات)
خودبینی، خودخواهی، خودباختگی؛ خودمحوری و خودنمایی در بینش توحیدی سرانجام سقوط انسان است؛ چرا که حرکت به سمت خدا حرکت به سمت کمال مطلق است. اما حرکت به سمت خود، گرفتن فاصله و دور شدن از کمال مطلق است و در نتیجه سقوط انسان را به دنبال دارد. از تاثیرات و پیامدهای خودبینی، خودخواهی و خودباختگی؛ خودمحوری است که انسان خود را محور حق و باطل، درست و غلط بداند و تشخیص خود را معیار نیک و بد بداند و مردم را به تبعیت از خود دعوت نماید.
ساده ترین تعریف خودمحوری (Egocentrism)
عدم توانایی در تمایز بین خود و دیگری است. به طور خاص ، این نارسایی منجر به عدم تشخیص فرد در ارتباط بین واقعیت های عینی و پیش فرض های ذهنی می شود.
خودمحوری در قرآن
تعصّب بىجا و انحصارطلبى بىدليل، ممنوع است. تحقير و ناديده گرفتن ديگران، نشانهى استبداد و خودمحورى است. هر گروهى به آنچه خود دارد مىبالد، و اين باليدنهاى بىجا ريشهى بسيارى از فتنههاست. در سورهى مؤمنون آيه 53، تعبير ديگرى دارد:« كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» هر گروهى به آنچه در نزدشان هست، شادمان است. «لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ …[1](بقره 113)
اگر اهل كتاب، يهود و نصارى، به جاى سرسختى و خودمحورى وتكيه بر مسائل نژادى و قبيلهاى، همانند شما مسلمانان به تمام انبيا و كتب آسمانى ايمان بياورند و تعصّبات نابجا را كنار بگذارند، حتماً هدايت مىيابند، ولى اگر همچون گذشته، تنها خود را بر حقّ بدانند و ديگران را منحرف بشمارند، آنان در ستيز باحقّ و جدايى از حقّ خواهند بود. البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشيد و از تحقيرها و توطئههاى آنان نترسيد. چون خداوند شر آنان را از شما دفع وشما را در برابر آنان حمايت وكفايت مىكند، زيرا كه او شنواى داناست.[2](بقره 137)
امتياز پيامبران بر ديگران آن است كه هر قدر بر تعداد ياران و مقدار قدرتشان افزوده شود، مردم را بيشتر به بندگى خدا دعوت مىكنند، و هرگز راه توحيد را عوض نمىكنند و تأكيد و هشدارشان بيشتر مىشود. امّا دعوت كنندههاى سودجو، در ابتدا با قيافهاى مقدّس مآبانه ودلسوزانه كار را شروع مىكنند، ولى پس از رسيدن به مسند قدرت، استبداد و خودمحورى را پىريزى مىكنند.[3](آل عمران79)
خودمحورى و رفاهطلبى، انسان را از مدار رضاى خداوند خارج مىكند. «قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ»[4](آل عمران154)
در مسائل تشكيلاتى، كه بر اساس همفكرى و مشورت، تصميم گرفته مىشود، خودمحورى و خودمختارى ممنوع است. «عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا»[5](نور62)
خودمحورى از ويژگىهاى بارز طاغوت است. «أَ لَيْسَ لِي- أَمْ أَنَا خَيْرٌ»[6](زُخرُف51)
خودمحورى، نقطه مقابل خدامحورى است. كسى كه در برابر دليل و استدلال تواضع نكند، پيرو هوسهاى خود و ديگران خواهد شد. بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ … اتَّبَعُوا أَهْواءَهُم[7](محمد14)
پس بنا بر اين، اگر ارتباط انسان با زمين تغيير پيدا كند و به صورتى ديگر درآيد، صورتى شيطانى و طاغوتى پيدا خواهد كرد كه برخاسته از امتيازطلبى و خودمحورى و تعدّى و تجاوز است.[8]
ارزش مشورت و پرهيز از خودمحورى(اخلاقى، سياسى، اجتماعى)[9]
و درود خدا بر او، فرمود: هر كس خودرأى شد به هلاكت رسيد، و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقلهاى آنان شريك شد.[10]
دعوايى نسبت به يكى از احكام اجتماعى نزد عالمى مىبرند كه با رأى خود حكمى صادر مىكند.[11] پس همان دعوا را نزد ديگرى مىبرند كه او درست بر خلاف رأى اوّلى حكم مىدهد. سپس همه قضات نزد رييس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرده، جمع مىگردند.او رأى همه را بر حق مىشمارد![12].(این یعنی خودمحوری در احکام اجتماعی)
آنها كه پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از عترت فاصله گرفتند، حلال را حرام و حرام را حلال مىكردند، و به خود اجازه مىدادند كه با قياس و رأى خود احكام دين را به دلخواه تغيير دهند. تنها خلیفه دوم در حكومت ده ساله خود 94 حلال را حرام اعلام كرد، و نسبت به حجّ تمتّع و متعه گفت: تا ديروز حلال بود، من امروز آن را حرام اعلام مىكنم.( انا احرّمهما)!«[13]»
در صورتى كه خدايشان يكى، پيغمبرشان يكى، و كتابشان يكى است، آيا خداى سبحان، آنها را به اختلاف، امر فرمود، كه اطاعت كردند؟ يا آنها را از اختلاف پرهيز داد و معصيت خدا نمودند؟.[14]
[1] قرائتى، محسن، تفسير نور ج1 ص 183، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[2] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج1 ص 212، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[3] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج1 ص547، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[4] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج1 ص631، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[5] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج6 ص218، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[6] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج8 ص 462، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[7] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج9 ص75، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[8] الحياة / ترجمه احمد آرام / ج5 / 404 / آگاهى ….. ص : 404
[9] نهج البلاغة / ترجمه دشتى ؛ ص665
[10] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه دشتى ؛ ص665/ ترجمه دشتى – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش.
[11] ( 1) اشاره به علم: نسsseN ( علم فتوى)
[12]نهج البلاغة / ترجمه دشتى ؛ ص63
[13] تفسير مفاتيح الغيب، فخر رازى، ج 10، ص 54
[14] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه دشتى – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش.
ثبت دیدگاه