مجادله (Controversy) (الجدل)
(مُ دِ لِ) [ ع . مجادلة ] (اِمص .) خصومت ، جدال .[1]
(مترادف و متضاد) آشوب، جدال، جروبحث، جنگ، خصومت، دعوا، ستیزه، کشمکش، مجادلت، مکاوحت، مناقشه، نزاع ≠ مصالحه[2]
مجادله . [ م ُ دَ لَ/ دِ ل ِ] (ع مص ) خصومت و ستیزگی و منازعه . (ناظم الاطباء). جدال . کشمکش . ستیزه . مخاصمت . خصومت .[3]
جدال، گفتگویی توام با نزاع و غلبه جستن یک طرف بر دیگری است به قصد منصرف کردن وی از رای و نظرش.
کلمه “جدل” به معنای گفتار بر طریق منازعت و مشاجره است. [[4]]
جدال درباره آیات قرآن، امری نکوهیده است.
كلمه «جدل» در دو مورد، و مشتقاتي از باب «مجادله» در بيست و سه مورد، و كلمه «جدال» در دو مورد از قرآن كريم به كار رفته است.
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا «کهف54»
والبتّه ما در اين قرآن از هر مثلى براى مردم متنوّع بيان كرديم، و (لى) انسان بيش از هر چيز جدال كننده است.
نكته ها: «جِدالَ» به معناى گفتگو به گونهى نزاع و برترىطلبى است. انسان در كنار زمينههاى مثبتى كه دارد، همچون داشتن روح الهى، برترى بر فرشتگان و سجود آنان بر او و قدرت نفوذ و تسخير هستى و مانند آن، نقاط منفى زيادى نيز دارد كه در آيات قرآن به آن اشاره شده است، از قبيل: ظَلُوماً جَهُولًا أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا جَزُوعاً هَلُوعاً مَنُوعاً لَفِي خُسْرٍ لَيَطْغى، و ….
پيامها:
1- اگر روحيّه ى پذيرش در انسان نباشد، مثالهاى بيشتر او را به جدال بيشتر مىكشاند. «كُلِّ مَثَلٍ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا» 2- انسان موجودى تنوّعطلب و مجادله گر است. صَرَّفْنا … جَدَلا[5]
***وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ «زخرف58» *و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او؟ (اگر عيسى كه از معبودهاى ما بهتر است در جهنّم باشد، به جهنّم رفتن ما و معبودهايمان چندان مهم نيست.) اين مثال را براى تو جز از راه جدل نزدند بلكه آنان قومى جدل پيشه اند.[6]
نكته ها: هنگامى كه آيه 98 سوره ى انبياء نازل شد كه «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» بت پرستان، همراه با بتها و معبودان، هيزم جهنّم قرار خواهند گرفت، شخصى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيد: اگر چنين است عيسى و عُزير نيز معبود نصارى و يهود هستند و طبق اين آيه عيسى و عُزير هيزم جهنّم خواهند بود و اگر عيسى در دوزخ است ما و بتها آن جهنّم را مى پذيريم. كفّار هلهله كردند و خنديدند. پيامبر فرمود: از انسانها معبودانى به دوزخ مىروند كه بخواهند معبود باشند، نظير فرعون ولى عيسى و عزير هرگز حاضر به معبود شدن نبودند. به علاوه در ادامه ى همان سوره، حساب اين افراد برجسته از حساب بتها جدا شده است، چنانكه مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ» اين بندگان خدا (كه حاضر نبودند معبود قرار گيرند) و از طرف ما وعده نيك به آنان داده شده از دوزخ دورند. به هر حال مشركان عيسى را مَثَل زدند و خنديدند و فكر كردند پيامبر جوابى ندارد ولى تشبيه عيسى به بتها، جدلى بيش نيست.
اصرار قرآن بر اينكه حضرت عيسى را فرزند مريم معرّفى كند، براى جلوگيرى از غلّو و فرزند خدا دانستن اوست.(پیشگیری از جدل) تنها نامى كه از زنان در قرآن آمده، نام مريم است. باقى زنان با نام بيان نشده اند، همچون مادر موسى «أُمِّ مُوسى»[7]*، خواهر موسى «لِأُخْتِهِ»[8]، همسر عمران «امْرَأَتُ عِمْرانَ»[9]، همسر فرعون «امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ»[10]*، همسر عزيز مصر «امْرَأَتُ الْعَزِيزِ»[11]، همسر لوط «امْرَأَتَ لُوطٍ»[12]، همسر ابولهب «امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»[13]، همسران پيامبر «نِساءَ النَّبِيِّ»[14]*، همسر نوح «امْرَأَتَ نُوحٍ»[15] و خانمى كه بافندگى مىكرد. «كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها»[16]
پيامها:
1- كفّار از هوچيگرى(مجادله) هر صحنه اى كه وسيله ضربه زدن به پيامبر قرار گيرد، استقبال مى كنند. «إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ» (همين كه شخصى گفت: اگر معبودها دوزخى هستند پس عيسى هم دوزخى است، با هلهله خنديدند.)
2- جدال نيكو ارزش است، ولى جدال خصمانه محكوم است. «بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ»[17]
***قالُوا يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «هود32»*(مخالفان) گفتند: اى نوح! تو واقعاً با ما جدال و جرّ و بحث زيادى نمودى، (اكنون ديگر بس است) اگر راست مىگويى، آنچه را (از عذاب الهى) كه به ما وعده مىدهى بر سر ما بياور!؟
نكته ها:
مجادله اگر بر حقّ باشد، ارزش است، «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»[18] و اگر بر باطل باشد، ضد ارزش. «وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ»[19]
پيامها:
1- انبيا در دعوت خود پايدار و پيگير هستند. «جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا»
2- دشمن به منطق و برهان حق، عنوان جدال و ستيز مىدهد. «قَدْ جادَلْتَنا»
(باب چهل و هشتم در جدال) حضرت صادق7 فرمود: مجادله كردن بيمارى پست و سختى است، و خصلتى نيست از براى انسان كه بدتر از آن باشد، و آن از اخلاق مخصوص ابليس بوده، و چيزيست كه شيطنت و ابليس بودن ابليس به آن منتهى شده و چون نسب انسان است كه از ريشه و اصل و نسب شيطان محسوب مى شود. و هرگز مجادله نمىكند در هر حالتى باشد مگر آن كسى كه خود را و طرف خود را نشناخته و از معرفت حقايق دين محروم باشد. روايت شده است كه: مردى به حضرت ابى عبد اللَّه الحسين (ع) عرض كرد بنشين تا در اطراف دين مناظره و بحث كنيم! حضرت فرمود: اى مرد من به دين خودم بينا و بصير هستم، و راه حقيقت به نزد من آشكار و روشن است، و اگر تو به دين خود جاهل و در راه حقيقت متردد هستى برو و جوياى حقيقت باش، و من كارى با مجادله و بحث ندارم. و گاهى شيطان وسوسه كرده و مرد را از راه القائات باطنى خود وامىدارد كه وارد مناظره و مجادله با مردم گردد، تا ديگران او را جاهل و عاجز نيانديشند.[20]
باب مجادله و ستيزه و دشمنى با مردم
توضيح- مقصود از اين باب مباحثات و گفتگوهائى است كه ميان مردم برپا مىشود و بر سخن يك ديگر اعتراض ميكنند، براى اينكه سخن خود را اگر چه باطلست بكرسى نشانند و اظهار فضل و دانش كنند، از اين رو غالبا اين گونه مباحثات بدشمنى و دشنام و دورى از يك ديگر ميكشد و اما بحث و مجادله براى اظهار حق يا فهميدن حق محبوب و پسنديده است، چنان كه خداى تعالى فرمايد: وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ «بروش نيكوترى با آنها مجادله كن».
1- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: از مجادله و ستيزه بپرهيزيد كه دلهاى دوستان و برادران را بيمار كنند و نفاق رويانند (زيرا سلامتى دل بصفا و صميميت است و بيماريش به كينه و اندوه و پريشانى خاطر كه از مجادله و ستيزه برخيزد و دوستان را با يكديگر دو رو كند).
2- پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: سه خصلت است كه هر كس خداى عز و جل را با آنها ملاقات كند (با اين سه خصلت بميرد) از هر درى كه خواهد داخل بهشت شود: كسى كه خلقش نيكو باشد و در غيبت و حضور مردم از خدا بترسد و مجادله نكند اگر چه حق با او باشد.
3- و باز فرمود: كسى كه خدا را هدف مجادلاتش كند، بتحول بسيار نزديك شود.
شرح- مرحوم مجلسى، براى اين روايت سه معنى ذكر فرموده كه دو معنى آن قريب به ذهن است:
1- در ذات و صفات خدا وارد بحث و گفتگو نشويد و با يكديگر ستيزه منمائيد، زيرا عقول و افكار بشر از درك آن قاصر است و از اين رو همواره از رأيى برأى ديگر منتقل ميشوند، چنانچه از سخنان حكماء و متكلمين هويداست كه هر كدام مذهب و عقيده ئى دارند، پس بهتر آنست كه به تعليمات قرآن و سنت اكتفا شود، (چنانچه در ص 367 دو مثال از تعليمات قرآن و اخبار را با تعليمات حكما و عرفا تطبيق نموديم) و ممكن است مراد به انتقال، انتقال به كفر و باطل باشد.
2- هنگام مباحثه و مجادله بخدا سوگند ياد نكنيد، زيرا ممكن است، از ترس عذاب و عقاب خدا از آنچه براى ديگری سوگند خوردهايد منتقل شويد و رسوا گرديد.
3- امام صادق عليه السّلام فرمود: با شخص حليم و سفيه مجادله مكن، زيرا حليم دشمنت دارد و سفيه آزارت رساند. توضيح- حليم دو معنى دارد: 1- خردمند و عاقل. 2- خويشتن دارى كه در كارها شتاب نكند و هر دو معنى در اينجا مناسب است و سفيه بيخرد و نادان است.
4- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: نبود زمانى كه جبرئيل نزد من آيد، جز آنكه غالبا ميگفت: اى محمد از بغض و دشمنى مردم بپرهيز.
5- امام صادق عليه السّلام فرمود: جبرئيل به پيغمبر گفت: از گفتگو و ستيزه با مردم بپرهيز.[21]
پس صاحب جهل و جدال، مردم را اذيت مىرساند و مجادله مىكند و در مجالس مردمان به گفتوگو مىپردازد و علم و صفت حلم را بسيار ياد مىكند و در ظاهر، فروتنى را شعار خود ساخته و در باطن، از پرهيزگارى عارى است. پس خدا، به جهت اين عمل، از صاحب آن، استخوانِ بينى او را بكوبد (يعنى روى او را قبيح گرداند. چه، صورت، به بينى است؛ چنانچه مىبينى). و گرداگرد سينه او را ببرد. و صاحب گردنكشى و فريب، و صاحب فريب و گريز و خيانت و چاپلوسى است كه به زبان دوستى اظهار مىكند و در دل، خلاف آن را دارد، و بر مثل خود از علما تفوق مى جويد و طريق گردن كشى مىپويد، و از براى مالداران كه از او پستترند، فروتنى مىنمايد و به جهت شيرينى يا بخشش ايشان، شكسته نفسى مىكند و دين خويش را در هم مىشكند. خدا بر چنين طالبى، خيرش را كور گرداند كه از خود هم خبر نداشته باشد، و اثرش را از ميان آثار علما بر طرف كند. و صاحب دانش و عمل و يا عقل، صاحب بدحالى و اندوهى است كه او را درهم شكسته و پيوسته محزون است و شبها بيدارخوابى مىكشد از براى عبادت و تحت الحنك مىبندد بر كلاهى كه بر سر اوست و در تاريكى شب، به عبادت مىايستد و عمل مىكند و پيوسته مىترسد كه مبادا عملش قبول درگاه خدا نشود و مشغول دعا و زارى مىباشد و رو به كار خويش كرده، متوجه اصلاح حال خود است و مردم زمانه خويش را مىشناسد و از معتمدين برادران خويش وحشت دارد، و به كسى انس نمىگيرد. پس خدا اركان اين چنين كسى را سخت و محكم گرداند و ايمنى خويش را در روز قيامت به [او] عطا فرمايد».[22]
اى پسر نعمان! از مجادله و ستيزه كردن بپرهيز كه كردارت را بر باد دهد و از جرّ و بحث بپرهيز كه هلاكت سازد و زياد به خصومتگرى مپرداز؛ زيرا تو را از خدا دور نمايد. سپس فرمود: به راستى، آنان كه پيش از شما بودند در پى «سكوت آموزى» بودند در حالى كه شما دنبال «سخن آموزى» هستيد! شيوه آنان چنين بود كه هر گاه يكى از ايشان مىخواست «عابد» گردد قبل از آن ده سال به فراگيرى سكوت مى پرداخت، پس اگر خوب از عهده فراگيرى آن برمى آمد و در آن راه استقامت مى ورزيد، از عابدان به شمار مى آمد و گر نه مىگفت: من لياقت اين مقام را ندارم. همانا كسى كه از هرزه گويى دم فرو بندد و در حكومت باطل، آزار [آنان] را تحمّل نمايد، چنين كسانى نجيبان برگزيده و دوستان راستين خدا و اهل ايمانند.[23]
ضرورت پرهيز از جدال و درگيرى
(اجتماعى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: هر كس كه از آبروى خود بيمناك است از جدال بپرهيزد.[24]
1- امام صادق7 فرمود: هر كس چهار چيز براى من تعهّد كند من چهار خانه در بهشت براى او تضمين مىكنم، 1- انفاق كردن و نترسيدن از فقر و تنگدستى. 2- رعايت عدالت در باره مردم در مقابل منافع خويش. 3- آشكارا سلام كردن در همه جا. 4- ترك مجادله و نزاع اگر چه حقّ با او باشد. (مجادله و بگو و مگو را رها كنى اگر چه حق با تو باشد.)[25]
3- امام صادق (ع) فرمود: با كسى كه او را دوست دارى شوخى و مجادله مكن.
6- امام صادق (ع) فرمود: مجادله نكن، زيرا آبروى تو مىرود، و شوخى نكن كه نسبت به تو گستاخ مىشوند.[26]
20- امام صادق (ع) به يارانش فرمود: كلامى را از من بشنويد كه از پول پسانداز شده برايتان بهتر است، و آن عبارت است از اين كه هيچ كدام از شما سخنى را كه سودمند نيست نگوييد، و سخنى را كه سود دارد زيادىاش را ترك كنيد، تا اين كه براى گفتنش موقعيت مناسبى يافت شود، اى بسا گوينده اى كه با گفتار بىمورد خويشتن را به اشتباه انداخته، هيچ يك از شما نبايد با بردبار، و احمق مجادله كند، زيرا هر كه با بردبار مجادله نمايد محكوم مىشود، و هر كه با سفيه مجادله كند خوار و زبون شود، برادرانتان را در غيابشان بهتر از آنچه كه مى خواهيد آنان شما را در غياب ياد نمايند ياد كنيد، اعمالتان را مانند كسى انجام دهيد كه از پاداش كار نيك و عذاب گناهان آگاه است.[27]
8- پيغمبر (ص) فرمود: از مجادله با فتنه گران بپرهيزيد زيرا هر كه گرفتار فتنه شود، پذيرش عذرش مدّت زمانى لازم دارد، هنگامى كه مدتش به سر رسيد، فتنه اش وى را در آتش مى سوزاند.[28]
9- در حديث مرفوعه اى آمده است. كه على (ع) به فرزندانش فرمود: فرزندانم از دشمنى با مردم بپرهيزيد، زيرا آنها از دو صنف خارج نيستند، عاقلى كه با شما مجادله كند، و نادانى كه با شما به جهالت رفتار نمايد. و كلام به منزله مرد است، و پاسخش زن، هنگامى كه زن و مرد به هم پيوندند ناچار ثمرهاى خواهد.[29]
باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم
1- امام صادق (ع) فرمود كه حضرت علىّ (ع) فرموده است: از مجادله و ستيزه جويى بپرهيزيد زيرا آنها دلهاى برادران را بيمار كنند و سبب نفاق شوند.[30]
2- كسى كه اخلاق نيكو داشته باشد، 2- در حضور و غياب مردم از خدا بترسد. 3- مجادله را ترك نمايد گر چه حق با او باشد.[31]
3- پيغمبر (ص) فرمود: كسى كه خدا را هدف مجادلاتش قرار دهد به تحوّل بيشتر نزديك مى شود (از رأيى به رأى ديگر منتقل گردد) 4- امام صادق (ع) فرمود: با اشخاص بردبار، و نادان مجادله مكن، زيرا حليم ترا دشمن دارد، و سفيه آزارت رساند.[32]
4- امام صادق (ع) از اجدادش نقل مىكند كه پيغمبر (ص) فرموده است. من خانهاى در بالاترين نقطه بهشت و خانهاى در وسط آن و خانهاى در باغهاى بهشت را ضمانت مىكنم براى كسى كه مجادله نكند، گرچه حق با او باشد. (و در روايت ديگر چنين آمده).[33]
5- على (ع) فرمود: هر كه آبروى خويش را دوست دارد بايد مجادله و ستيزه جويى را رها كند.[34]
با سفيهان مجادله نكنيد و با حليمان جدال نداشته باشيد، حليم تو را وا مى گذارد و سفيه تو را هلاك مىكند، هر گاه برادرت از تو پنهان شد غيبت او را محترم بدار بيش از اينكه انتظار دارى او تو را در غيبت حفظ كند، و بدان عمل نکند.[35]
امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: با كسانى كه گرفتار فتنه ها شده اند مجادله نكنيد چون آنها در فتنه ها و آشوبها دچار كجروي ها و انحرافات شده اند و دست از خيالات خود بر نمى دارند، آنها را واگذاريد با برهان هاى خود
هر كس اهل نزاع و مخاصمه باشد و با همه در حال مجادله بسر برد، كارهايش از هم گسسته و اوضاع و احوال بر او تنگ خواهد شد، نيكى در نزد او بدى و بدى در نزد او نيكى به حساب خواهد آمد، هر كس كارهاى خوب را نداند راهها براى او كج و معوج خواهند شد و او نخواهد توانست خود را نجات دهد و در تنگنا گرفتار مىگردد و راهى غير از راه مؤمنان را مىگيرد.[37]
[1] فرهنگ فارسی معین
[2] فرهنگ فارسی عمید
[3] لغتنامه دهخدا
[4] ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۳، ص۴۶۲.
[5] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج5 ص188، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[6] تفسیر نور، ج8 ص465
[7] . قصص، 7.
[8] . قصص، 11.
[9] . آل عمران، 35.
[10] . قصص، 9.
[11] . يوسف، 30.
[12] . تحريم، 10.
[13] . تبت، 2.
[14] . احزاب، 30.
[15] . تحريم، 10.
[16] . نحل، 99.
[17] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج8، ص: 466، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[18] . نحل، 126.
[19] . مؤمن، 5.
[20] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى، متن ؛ ص200-199- تهران، چاپ: اول، 1360ش.
[21] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج3 ؛ ص409-410- تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
[22] كلينى، محمد بن يعقوب، تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى) ج1 ؛ ص183- قم، چاپ: اول، 1388 ش.
[23] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده – قم، چاپ: اول، 1382ش.
[24] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه دشتى؛ ص715- ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش.
[25] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 57 / 34 – باب استحباب بلند گفتن سلام و سخن نيكو گفتن ….. ص : 55
[26] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 94 / 83 – باب كراهت شوخى و خنده زياد ….. ص : 93
[27] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 144 / 119 – باب وجوب نگهدارى زبان از آنچه كه گفتنش روا نيست ….. ص : 141
[28] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 147 / 120 – باب كراهت گفتار زياد در غير ذكر خدا ….. ص : 145
[29] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 149 / 121 – باب استحباب مدارا كردن با مردم ….. ص : 147
[30] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 174 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174
[31] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 174 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174
[32] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 174 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174
[33] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 175 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174
[34] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 175 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174
[35] ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) / ج2 / 238 / 78 در سكوت و خوددارى از سخنان بىفائده ….. ص : 228
[36] ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) / ج2 / 260 / 83 حزم و احتياط در كارها ….. ص : 259
[37]ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) / ج2 / 350 / 98 كفر و اقسام آن ….. ص : 348
ثبت دیدگاه