حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, 30 فروردین , 1403 10 شوال 1445 Thursday, 18 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 176 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 47×
  • اوقات شرعی

  • دین درمانی

    1- مجادله (موانع شناخت در اصلاح بین خود و خانواده)
    ۲۴ دی ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۸
    شناسه : 2513
    بازدید 4475
    10

    مجادله (Controversy) (الجدل)  (مُ دِ لِ) [ ع . مجادلة ] (اِمص .) خصومت ، جدال .[1] (مترادف و متضاد) […]

    ارسال توسط :
    پ
    پ

    مجادله (Controversy) (الجدل)

     (مُ دِ لِ) [ ع . مجادلة ] (اِمص .) خصومت ، جدال .[1]

    (مترادف و متضاد) آشوب، جدال، جروبحث، جنگ، خصومت، دعوا، ستیزه، کشمکش، مجادلت، مکاوحت، مناقشه، نزاع ≠ مصالحه[2]

    مجادله . [ م ُ دَ لَ/ دِ ل ِ] (ع مص ) خصومت و ستیزگی و منازعه . (ناظم الاطباء). جدال . کشمکش . ستیزه . مخاصمت . خصومت .[3]

    جدال، گفتگویی توام با نزاع و غلبه جستن یک طرف بر دیگری است به قصد منصرف کردن وی از رای و نظرش.

    کلمه “جدل” به معنای گفتار بر طریق منازعت و مشاجره است. [[4]]

    جدال درباره آیات قرآن، امری نکوهیده است.

    كلمه «جدل» در دو مورد، و مشتقاتي از باب «مجادله» در بيست و سه مورد، و كلمه «جدال» در دو مورد از قرآن كريم به كار رفته است.

    وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلًا «کهف54»

    والبتّه ما در اين قرآن از هر مثلى براى مردم متنوّع بيان كرديم، و (لى) انسان بيش از هر چيز جدال كننده است.

    نكته‏ ها: «جِدالَ» به معناى گفتگو به گونه‏ى نزاع و برترى‏طلبى است. انسان در كنار زمينه‏هاى مثبتى كه دارد، همچون داشتن روح الهى، برترى بر فرشتگان و سجود آنان بر او و قدرت نفوذ و تسخير هستى و مانند آن، نقاط منفى زيادى نيز دارد كه در آيات قرآن به آن اشاره شده است، از قبيل: ظَلُوماً جَهُولًا أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلًا جَزُوعاً هَلُوعاً مَنُوعاً لَفِي خُسْرٍ لَيَطْغى‏، و ….

    پيام‏ها:

    1- اگر روحيّه‏ ى پذيرش در انسان نباشد، مثال‏هاى بيشتر او را به جدال بيشتر مى‏كشاند. «كُلِّ مَثَلٍ‏ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلًا» 2- انسان موجودى تنوّع‏طلب و مجادله‏ گر است. صَرَّفْنا … جَدَلا[5]

    ***وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ «زخرف58» *و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او؟ (اگر عيسى كه از معبودهاى ما بهتر است در جهنّم باشد، به جهنّم رفتن ما و معبودهايمان چندان مهم نيست.) اين مثال را براى تو جز از راه جدل نزدند بلكه آنان قومى جدل پيشه ‏اند.[6]

    نكته‏ ها: هنگامى كه آيه 98 سوره‏ ى انبياء نازل شد كه‏ «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» بت پرستان، همراه با بت‏ها و معبودان، هيزم جهنّم قرار خواهند گرفت، شخصى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيد: اگر چنين است عيسى و عُزير نيز معبود نصارى و يهود هستند و طبق اين آيه عيسى و عُزير هيزم جهنّم خواهند بود و اگر عيسى در دوزخ است ما و بت‏ها آن جهنّم را مى‏ پذيريم. كفّار هلهله كردند و خنديدند. پيامبر فرمود: از انسان‏ها معبودانى به‏ دوزخ مى‏روند كه بخواهند معبود باشند، نظير فرعون ولى عيسى و عزير هرگز حاضر به معبود شدن نبودند. به علاوه در ادامه‏ ى همان سوره، حساب اين افراد برجسته از حساب بت‏ها جدا شده است، چنانكه مى‏فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ» اين بندگان خدا (كه حاضر نبودند معبود قرار گيرند) و از طرف ما وعده نيك به آنان داده شده از دوزخ دورند. به هر حال مشركان عيسى را مَثَل زدند و خنديدند و فكر كردند پيامبر جوابى ندارد ولى تشبيه عيسى به بت‏ها، جدلى بيش نيست.

    اصرار قرآن بر اينكه حضرت عيسى را فرزند مريم معرّفى كند، براى جلوگيرى از غلّو و فرزند خدا دانستن اوست.(پیشگیری از جدل) تنها نامى كه از زنان در قرآن آمده، نام مريم است. باقى زنان با نام بيان نشده‏ اند، همچون مادر موسى‏ «أُمِّ مُوسى‏»[7]*، خواهر موسى‏ «لِأُخْتِهِ»[8]، همسر عمران‏ «امْرَأَتُ عِمْرانَ»[9]، همسر فرعون‏ «امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ»[10]*، همسر عزيز مصر «امْرَأَتُ الْعَزِيزِ»[11]، همسر لوط «امْرَأَتَ لُوطٍ»[12]، همسر ابولهب‏ «امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»[13]، همسران پيامبر «نِساءَ النَّبِيِّ»[14]*، همسر نوح‏ «امْرَأَتَ نُوحٍ»[15] و خانمى كه بافندگى مى‏كرد. «كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها»[16]

    پيام‏ها:

    1- كفّار از هوچيگرى(مجادله) هر صحنه ‏اى كه وسيله ضربه زدن به پيامبر قرار گيرد، استقبال مى‏ كنند. «إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ» (همين كه شخصى گفت: اگر معبودها دوزخى هستند پس عيسى هم دوزخى است، با هلهله خنديدند.)

    2- جدال نيكو ارزش است، ولى جدال خصمانه محكوم است. «بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ»[17]

    ***قالُوا يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «هود32»*(مخالفان) گفتند: اى نوح! تو واقعاً با ما جدال و جرّ و بحث زيادى نمودى، (اكنون ديگر بس است) اگر راست مى‏گويى، آنچه را (از عذاب الهى) كه به ما وعده مى‏دهى بر سر ما بياور!؟

    نكته ‏ها:

    مجادله اگر بر حقّ باشد، ارزش است، «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»[18] و اگر بر باطل باشد، ضد ارزش. «وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ»[19]

    پيام‏ها:

    1- انبيا در دعوت خود پايدار و پيگير هستند. «جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا»

    2- دشمن به منطق و برهان حق، عنوان جدال و ستيز مى‏دهد. «قَدْ جادَلْتَنا»

    (باب چهل و هشتم در جدال) حضرت صادق7 فرمود: مجادله كردن بيمارى پست و سختى است، و خصلتى نيست از براى انسان كه بدتر از آن باشد، و آن از اخلاق مخصوص ابليس بوده، و چيزيست كه شيطنت و ابليس بودن ابليس به آن منتهى شده و چون نسب انسان است كه از ريشه و اصل و نسب شيطان محسوب مى‏ شود. و هرگز مجادله نمى‏كند در هر حالتى باشد مگر آن كسى كه خود را و طرف خود را نشناخته و از معرفت حقايق دين محروم باشد. روايت شده است كه: مردى به حضرت ابى عبد اللَّه الحسين (ع) عرض كرد بنشين تا در اطراف دين مناظره و بحث كنيم! حضرت فرمود: اى مرد من به دين خودم بينا و بصير هستم، و راه حقيقت به نزد من آشكار و روشن است، و اگر تو به دين خود جاهل و در راه حقيقت متردد هستى برو و جوياى حقيقت باش، و من كارى با مجادله و بحث ندارم. و گاهى شيطان وسوسه كرده و مرد را از راه القائات باطنى خود وامى‏دارد كه وارد مناظره و مجادله با مردم گردد، تا ديگران او را جاهل و عاجز نيانديشند.[20]

    باب مجادله‏ و ستيزه و دشمنى با مردم‏

    توضيح‏- مقصود از اين باب مباحثات و گفتگوهائى است كه ميان مردم برپا مى‏شود و بر سخن يك ديگر اعتراض ميكنند، براى اينكه سخن خود را اگر چه باطلست بكرسى نشانند و اظهار فضل و دانش كنند، از اين رو غالبا اين گونه مباحثات بدشمنى و دشنام و دورى از يك ديگر ميكشد و اما بحث و مجادله براى اظهار حق يا فهميدن حق محبوب و پسنديده است، چنان كه خداى تعالى فرمايد: وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‏ «بروش نيكوترى با آنها مجادله كن».

    1- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: از مجادله و ستيزه بپرهيزيد كه دلهاى دوستان و برادران را بيمار كنند و نفاق رويانند (زيرا سلامتى دل بصفا و صميميت است و بيماريش به كينه و اندوه و پريشانى خاطر كه از مجادله و ستيزه برخيزد و دوستان را با يكديگر دو رو كند).

    2- پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: سه خصلت است كه هر كس خداى عز و جل را با آنها ملاقات‏ كند (با اين سه خصلت بميرد) از هر درى كه خواهد داخل بهشت شود: كسى كه خلقش نيكو باشد و در غيبت و حضور مردم از خدا بترسد و مجادله نكند اگر چه حق با او باشد.

    3- و باز فرمود: كسى كه خدا را هدف مجادلاتش كند، بتحول بسيار نزديك شود.

    شرح- مرحوم مجلسى، براى اين روايت سه معنى ذكر فرموده كه دو معنى آن قريب به ذهن است:

    1- در ذات و صفات خدا وارد بحث و گفتگو نشويد و با يكديگر ستيزه منمائيد، زيرا عقول و افكار بشر از درك آن قاصر است و از اين رو همواره از رأيى برأى ديگر منتقل ميشوند، چنانچه از سخنان حكماء و متكلمين هويداست كه هر كدام مذهب و عقيده‏ ئى دارند، پس بهتر آنست كه به تعليمات قرآن و سنت اكتفا شود، (چنانچه در ص 367 دو مثال از تعليمات قرآن و اخبار را با تعليمات حكما و عرفا تطبيق نموديم) و ممكن است مراد به انتقال، انتقال به كفر و باطل باشد.

    2- هنگام مباحثه و مجادله بخدا سوگند ياد نكنيد، زيرا ممكن است، از ترس عذاب و عقاب خدا از آنچه براى ديگری سوگند خورده‏ايد منتقل شويد و رسوا گرديد.

    3- امام صادق عليه السّلام فرمود: با شخص حليم و سفيه مجادله مكن، زيرا حليم دشمنت دارد و سفيه آزارت رساند. توضيح‏- حليم دو معنى دارد: 1- خردمند و عاقل. 2- خويشتن دارى كه در كارها شتاب نكند و هر دو معنى در اينجا مناسب است و سفيه بيخرد و نادان است.

    4- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: نبود زمانى كه جبرئيل نزد من آيد، جز آنكه غالبا ميگفت: اى محمد از بغض و دشمنى مردم بپرهيز.

    5- امام صادق عليه السّلام فرمود: جبرئيل به پيغمبر گفت: از گفتگو و ستيزه با مردم بپرهيز.[21]

    پس صاحب جهل و جدال، مردم را اذيت مى‏رساند و مجادله مى‏كند و در مجالس مردمان به گفت‏وگو مى‏پردازد و علم و صفت حلم را بسيار ياد مى‏كند و در ظاهر، فروتنى را شعار خود ساخته و در باطن، از پرهيزگارى عارى است. پس خدا، به جهت اين عمل، از صاحب آن، استخوانِ بينى او را بكوبد (يعنى روى او را قبيح گرداند. چه، صورت، به بينى است؛ چنانچه مى‏بينى). و گرداگرد سينه او را ببرد. و صاحب گردن‏كشى و فريب، و صاحب فريب و گريز و خيانت و چاپلوسى است كه به زبان دوستى اظهار مى‏كند و در دل، خلاف آن را دارد، و بر مثل خود از علما تفوق مى‏ جويد و طريق گردن كشى مى‏پويد، و از براى مالداران كه از او پست‏ترند، فروتنى مى‏نمايد و به جهت شيرينى يا بخشش ايشان، شكسته نفسى مى‏كند و دين خويش را در هم مى‏شكند. خدا بر چنين طالبى، خيرش را كور گرداند كه از خود هم خبر نداشته باشد، و اثرش را از ميان آثار علما بر طرف كند. و صاحب دانش و عمل و يا عقل، صاحب بدحالى و اندوهى است كه او را درهم شكسته و پيوسته محزون است و شب‏ها بيدارخوابى مى‏كشد از براى عبادت و تحت الحنك مى‏بندد بر كلاهى كه بر سر اوست و در تاريكى شب، به عبادت مى‏ايستد و عمل مى‏كند و پيوسته مى‏ترسد كه مبادا عملش قبول درگاه خدا نشود و مشغول دعا و زارى مى‏باشد و رو به كار خويش كرده، متوجه اصلاح حال خود است و مردم زمانه خويش را مى‏شناسد و از معتمدين برادران خويش وحشت دارد، و به كسى انس نمى‏گيرد. پس خدا اركان اين چنين كسى را سخت و محكم گرداند و ايمنى خويش را در روز قيامت به [او] عطا فرمايد».[22]

    اى پسر نعمان! از مجادله و ستيزه كردن بپرهيز كه كردارت را بر باد دهد و از جرّ و بحث بپرهيز كه هلاكت سازد و زياد به خصومتگرى مپرداز؛ زيرا تو را از خدا دور نمايد. سپس فرمود: به راستى، آنان كه پيش از شما بودند در پى «سكوت آموزى» بودند در حالى كه شما دنبال «سخن آموزى» هستيد! شيوه آنان چنين بود كه هر گاه يكى از ايشان مى‏خواست «عابد» گردد قبل از آن ده سال به فراگيرى سكوت مى‏ پرداخت، پس اگر خوب از عهده فراگيرى آن برمى‏ آمد و در آن راه استقامت مى‏ ورزيد، از عابدان به شمار مى‏ آمد و گر نه مى‏گفت: من لياقت اين مقام را ندارم. همانا كسى كه از هرزه گويى دم فرو بندد و در حكومت باطل، آزار [آنان‏] را تحمّل نمايد، چنين كسانى نجيبان برگزيده و دوستان راستين خدا و اهل ايمانند.[23]

    ضرورت پرهيز از جدال و درگيرى‏

    (اجتماعى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: هر كس كه از آبروى خود بيمناك است از جدال بپرهيزد.[24]

    1- امام صادق7 فرمود: هر كس چهار چيز براى من تعهّد كند من چهار خانه در بهشت براى او تضمين مى‏كنم، 1- انفاق كردن و نترسيدن از فقر و تنگدستى. 2- رعايت عدالت در باره مردم در مقابل منافع خويش. 3- آشكارا سلام كردن در همه جا. 4- ترك مجادله و نزاع اگر چه حقّ با او باشد. (مجادله‏ و بگو و مگو را رها كنى اگر چه حق با تو باشد.)[25]

    3- امام صادق (ع) فرمود: با كسى كه او را دوست دارى شوخى و مجادله مكن.

    6- امام صادق (ع) فرمود: مجادله نكن، زيرا آبروى تو مى‏رود، و شوخى نكن كه نسبت به تو گستاخ مى‏شوند.[26]

    20- امام صادق (ع) به يارانش فرمود: كلامى را از من بشنويد كه از پول پس‏انداز شده برايتان بهتر است، و آن عبارت است از اين كه هيچ كدام از شما سخنى را كه سودمند نيست نگوييد، و سخنى را كه سود دارد زيادى‏اش را ترك كنيد، تا اين كه براى گفتنش موقعيت مناسبى يافت شود، اى بسا گوينده ‏اى كه با گفتار بى‏مورد خويشتن را به اشتباه انداخته، هيچ يك از شما نبايد با بردبار، و احمق مجادله كند، زيرا هر كه با بردبار مجادله نمايد محكوم مى‏شود، و هر كه با سفيه مجادله كند خوار و زبون شود، برادرانتان را در غيابشان بهتر از آنچه كه مى‏ خواهيد آنان شما را در غياب ياد نمايند ياد كنيد، اعمالتان را مانند كسى انجام دهيد كه از پاداش كار نيك و عذاب گناهان آگاه است.[27]

    8- پيغمبر (ص) فرمود: از مجادله با فتنه‏ گران بپرهيزيد زيرا هر كه گرفتار فتنه شود، پذيرش عذرش مدّت زمانى لازم دارد، هنگامى كه مدتش به سر رسيد، فتنه‏ اش وى را در آتش مى‏ سوزاند.[28]

    9- در حديث مرفوعه‏ اى آمده است. كه على (ع) به فرزندانش فرمود: فرزندانم از دشمنى با مردم بپرهيزيد، زيرا آنها از دو صنف خارج نيستند، عاقلى كه با شما مجادله كند، و نادانى كه با شما به جهالت رفتار نمايد. و كلام به منزله مرد است، و پاسخش زن، هنگامى كه زن و مرد به هم پيوندند ناچار ثمره‏اى خواهد.[29]

    باب كراهت مجادله‏ و دشمنى با مردم‏

    1- امام صادق (ع) فرمود كه حضرت علىّ (ع) فرموده است: از مجادله و ستيزه‏ جويى بپرهيزيد زيرا آنها دلهاى برادران را بيمار كنند و سبب نفاق شوند.[30]

    2- كسى كه اخلاق نيكو داشته باشد، 2- در حضور و غياب مردم از خدا بترسد. 3- مجادله را ترك نمايد گر چه حق با او باشد.[31]

    3- پيغمبر (ص) فرمود: كسى كه خدا را هدف مجادلاتش قرار دهد به تحوّل بيشتر نزديك مى ‏شود (از رأيى به رأى ديگر منتقل گردد) 4- امام صادق (ع) فرمود: با اشخاص بردبار، و نادان مجادله مكن، زيرا حليم ترا دشمن دارد، و سفيه آزارت رساند.[32]

    4- امام صادق (ع) از اجدادش نقل مى‏كند كه پيغمبر (ص) فرموده است. من خانه‏اى در بالاترين نقطه بهشت و خانه‏اى در وسط آن و خانه‏اى در باغهاى بهشت را ضمانت مى‏كنم براى كسى كه مجادله‏ نكند، گرچه حق با او باشد. (و در روايت ديگر چنين آمده).[33]

    5- على (ع) فرمود: هر كه آبروى خويش را دوست دارد بايد مجادله و ستيزه ‏جويى را رها كند.[34]

    با سفيهان مجادله نكنيد و با حليمان جدال نداشته باشيد، حليم تو را وا مى ‏گذارد و سفيه تو را هلاك مى‏كند، هر گاه برادرت از تو پنهان شد غيبت او را محترم بدار بيش از اينكه انتظار دارى او تو را در غيبت حفظ كند، و بدان عمل‏ نکند.[35]

    امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: با كسانى كه گرفتار فتنه ‏ها شده ‏اند مجادله نكنيد چون آنها در فتنه‏ ها و آشوب‏ها دچار كج‏روي ها و انحرافات شده ‏اند و دست از خيالات خود بر نمى‏ دارند، آنها را واگذاريد با برهان‏ هاى خود

    هر كس اهل نزاع و مخاصمه باشد و با همه در حال مجادله بسر برد، كارهايش از هم گسسته و اوضاع و احوال بر او تنگ خواهد شد، نيكى در نزد او بدى و بدى در نزد او نيكى به حساب خواهد آمد، هر كس كارهاى خوب را نداند راهها براى او كج و معوج خواهند شد و او نخواهد توانست خود را نجات دهد و در تنگنا گرفتار مى‏گردد و راهى غير از راه مؤمنان را مى‏گيرد.[37]

    [1] فرهنگ فارسی معین

    [2] فرهنگ فارسی عمید

    [3] لغت‌نامه دهخدا

    [4] ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۳، ص۴۶۲.

    [5] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏5 ص188، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [6] تفسیر نور، ج‏8 ص465

    [7] . قصص، 7.

    [8] . قصص، 11.

    [9] . آل عمران، 35.

    [10] . قصص، 9.

    [11] . يوسف، 30.

    [12] . تحريم، 10.

    [13] . تبت، 2.

    [14] . احزاب، 30.

    [15] . تحريم، 10.

    [16] . نحل، 99.

    [17] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏8، ص: 466، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [18] . نحل، 126.

    [19] . مؤمن، 5.

    [20] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى، متن ؛ ص200-199- تهران، چاپ: اول، 1360ش.

    [21] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج‏3 ؛ ص409-410- تهران، چاپ: اول، 1369 ش.

    [22] كلينى، محمد بن يعقوب، تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى) ج‏1 ؛ ص183- قم، چاپ: اول، 1388 ش.

    [23] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده – قم، چاپ: اول، 1382ش.

    [24] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه دشتى؛ ص715- ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش.

    [25] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 57 / 34 – باب استحباب بلند گفتن سلام و سخن نيكو گفتن ….. ص : 55

    [26] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 94 / 83 – باب كراهت شوخى و خنده زياد ….. ص : 93

    [27] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 144 / 119 – باب وجوب نگهدارى زبان از آنچه كه گفتنش روا نيست ….. ص : 141

    [28] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 147 / 120 – باب كراهت گفتار زياد در غير ذكر خدا ….. ص : 145

    [29] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 149 / 121 – باب استحباب مدارا كردن با مردم ….. ص : 147

    [30] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 174 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174

    [31] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 174 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174

    [32] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 174 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174

    [33] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 175 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174

    [34] آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام (ترجمه وسائل الشيعة ) / 175 / 135 – باب كراهت مجادله و دشمنى با مردم ….. ص : 174

    [35] ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) / ج‏2 / 238 / 78 در سكوت و خوددارى از سخنان بى‏فائده ….. ص : 228

    [36] ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) / ج‏2 / 260 / 83 حزم و احتياط در كارها ….. ص : 259

    [37]ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) / ج‏2 / 350 / 98 كفر و اقسام آن ….. ص : 348

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    fa_IRفارسی
    en_USEnglish arالعربية en_GBEnglish (UK) en_NZEnglish (New Zealand) en_ZAEnglish (South Africa) en_AUEnglish (Australia) afAfrikaans aryالعربية المغربية azbگؤنئی آذربایجان belБеларуская мова bn_BDবাংলা de_DE_formalDeutsch (Sie) de_DEDeutsch bg_BGБългарски es_ESEspañol es_COEspañol de Colombia es_MXEspañol de México es_PEEspañol de Perú es_CREspañol de Costa Rica es_PREspañol de Puerto Rico es_CLEspañol de Chile es_UYEspañol de Uruguay fr_CAFrançais du Canada fr_FRFrançais fr_BEFrançais de Belgique fa_IRفارسی