حديث اليوم
يقول الإمام علي (ع): "من شتم و انتقد نفسه صحح نفسه و من كان متعجرفًا ، فقد أفسد بحثه.

سه شنبه, 4 اردیبهشت , 1403 15 شوال 1445 Tuesday, 23 April , 2024 الساعة تعداد کل نوشته ها : 176 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 47×
  • أوقات الشريعة

  • العلاج الديني

    3- تهديد (موانع تعامل سازنده)
    ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۹
    شناسه : 2571
    بازدید 4727
    10

    15- تهدید(Threat)(تهديد) تهدید. [ت َ] (ع مص) بیم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تهدد. (اقرب الموارد). وعید کردن. (زوزنی). ترسانیدن. […]

    منشور من طرف:
    پ
    پ

    15- تهدید(Threat)(تهديد)

    تهدید. [ت َ] (ع مص) بیم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تهدد. (اقرب الموارد). وعید کردن. (زوزنی). ترسانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). نیک ترسانیدن. (آنندراج). بیم کردن. بیم دادن. ترسانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در پی یکدیگر گذاشتن گوسپندان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). (اِ) تخویف و ترهیب و ترس دادگی و ترسانیدن. (ناظم الاطباء). با لفظ کردن و دادن و شنیدن مستعمل.[1]

    ترسانیدن، بیم دادن، عقوبت دادن ۱- ( مصدر ) ترسانیدن بیم دادن بیم کردن. ۲- ( اسم ) بیم. جمع: تهدیدات.[2]

    (تَ ) [ع.] (مص م) ترسانیدن، بیم دادن ترساندن، بیم دادن، بیم عقوبت دادن..[3]

    کنش یا رویدادی که ممکن است امنیت برنامه ها و داده های رایانه را به خطر بیندازد.[4]

    تهدید به معنی ترسانیدن کسی به وعده انجام دادن کاری علیه او یا متعلّقاتش است.[5]

    تهدید در قرآن

    تهدید، به معنای ترسانیدن و به لرزه درآوردن با وعید است. فرق آن با انذار این است که در انذار، اخبار و ابلاغ همراه با بیم و ترسانیدن است؛ افزون بر آن در انذار، ترسانیدن از چیزی است که فرصت برای پرهیز و احتراز از آن وجود دارد، ولی تهدید اعم است.

    تهدید در قرآن با واژه های «تربص»، «مرصاد»، «وعید» و جمله هایی همانند «لئن لم تنته لارجمنک»، «ویل لکل افاک»، «لاقعدن لهم صراطک»، «فبشرهم بعذاب الیم» و «لهم سوء الدار» آمده است.

    تهدید بیان نیت شخصی است که قصد دارد به دیگری زیان یا آسیب برساند. تهدید از نظر حقوقی در ارتباط با اجبار یا اکراه می باشد. همچنین تهدید در رفتار حیوانات زیاد دیده می شود. به خصوص به شکل آیینی و به منظور پرهیز از خشونت فیزیکی که هر لحظه ممکن است منجر به جراحت یا کشته شدن هر یک از طرفین درگیر شود.از لحاظ قانونی برخی از انواع معمول تهدیدها که ممنوع است شامل تهدیدهایی می شود که به منظور بدست آوردن امتیاز مالی اعمال می شود یا برای مجبور کردن دیگران به انجام کاری برخلاف میل شان، اعمال می شود. در ایالات متحده تهدید به استفاده از سلاح مرگبار یا تهدید به آسیب رساندن به دیگران یا از بین بردن دارایی های دیگران یا تهدید به آبروریزی جرم تلقی می شود.[6]

    مبارزه با يك رسم زشت جاهلى‏

    در دوران جاهليت زن هيچ گونه ارزش و مقامى در جامعه عرب نداشت و به همين جهت براى جدايى از او يا تحت فشار قرار دادن زن، طرق زشتى وجود داشت كه يكى از آنها” ايلاء”[7]– به معنى سوگند خوردن بر ترك عمل زناشويى- بود به اين ترتيب كه هر زمان مردى از همسر خود متنفر مى‏شد، (با تهدید) سوگند ياد مى‏كرد كه با او همبستر نگردد و با اين راه غير انسانى همسر خود را در تنگناى شديدى قرار مى‏داد، نه او را رسما طلاق مى‏داد تا آزادانه شوهر انتخاب كند، و نه بعد از اين سوگند حاضر مى‏شد آشتى كرده و با همسر خود زندگى مطلوبى داشته باشد البته خود مردان غالبا تحت فشار قرار نمى‏گرفتند، چون همسران متعددى داشتند.

    آيات مورد بحث با اين سنت غلط مبارزه كرده و طريق گشودن اين سوگند را بيان مى‏كند، مى‏فرمايد:” كسانى كه از زنان خود ايلاء مى‏كنند (سوگند براى ترك آميزش جنسى مى‏خوردند) حق دارند چهار ماه انتظار كشند” (لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ).

    اين چهار ماه مهلت براى اين است كه وضع خويش را با همسر خود روشن كنند و زن را از اين نابسامانى، نجات دهند.

    سپس مى‏افزايد:” اگر (در اين فرصت) تصميم به بازگشت گرفتند، خداوند آمرزنده و مهربان است” (فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏).

    آرى خداوند گذشته او را در اين مساله و همچنين شكستن سوگند را بر او مى‏بخشد- هر چند كفاره آن چنان كه خواهيم گفت به قوت خود باقى است.” و اگر تصميم به جدايى گرفتند (آن هم با شرايطش مانعى ندارد) خداوند شنوا و دانا است” (وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏).

    و هر گاه مرد هيچ يك از اين دو راه را انتخاب نكند، نه به زندگى سالم زناشويى باز گردد، و نه زن را با طلاق رها سازد، در اين جا حاكم شرع دخالت مى‏كند و مرد را به زندان مى‏اندازد و بر او سخت مى‏گيرد كه بعد از گذشتن چهار ماه، مجبور شود يكى از دو راه را انتخاب كند و زن را از حال بلاتكليفى در آورد.

    به اين ترتيب با اينكه اسلام حكم” ايلاء” (سوگند خوردن بر ترك آميزش جنسى) را به كلى ابطال نكرده اما آثار سوء آن را از بين برده، زيرا به كسى اجازه نمى‏دهد كه از اين راه، همسرش را سرگردان سازد، و اگر مى‏بينيم مدت چهار ماه به عنوان ضرب الاجل تعيين كرده نه به خاطر اين است كه مى‏توان از اين طريق مقدارى از حقوق زناشويى را باطل كرد بلكه از اين نظر است كه آميزش جنسى به عنوان يك واجب شرعى در هر چهار ماه لازم است (البته اين در صورتى است كه زن بر اثر طول مدت به گناه نيفتد، لذا در مورد زنان جوان كه بيم گرفتارى در گناه‏ باشد لازم است اين فاصله كمتر شود).

    *** نكته‏ها:

    1- ايلاء يك حكم استثنايى است‏

    در آيات گذشته، سخن از سوگندهاى لغو و بى اثر بود و گفتيم هر سخنى كه براى كار خلافى باشد، جزء سوگندهاى لغو و بيهوده است و شكستن آن هيچ محذورى ندارد و مطابق اين حكم بايد سوگند بر ترك وظيفه زناشويى مطلقا اثرى نداشته باشد در حالى كه در اسلام براى آن كفاره قرار داده شده‏[8] (همان كفاره شكستن قسم كه در بحث سابق گفته شد) اين در حقيقت مجازاتى است براى مردان لجوج كه به اين شيوه ناجوانمردانه براى ابطال حقوق زن متوسل نشوند و اين كار را تكرار نكنند.

    2- مقايسه حكم اسلام و دنياى غرب‏

    در غرب و سنتهاى جاهلى آنها نيز چيزى شبيه ايلاء وجود دارد كه آن را جدايى جسمانى مى‏نامند.

    توضيح اينكه: از آنجا كه طلاق در ميان مسيحيان نيست، بعد از انقلاب كبير فرانسه يكى از راههايى كه براى جدايى ميان زن و مردى كه حاضر نبودند با هم زندگى كنند تصويب شد جدايى جسمى بود و آن اين بود كه زن و مرد موقتا از هم جدا شده و در خانه‏هاى جداگانه زندگى مى‏كردند (وظيفه انفاق از سوى مرد و تمكين از سوى زن ساقط مى‏شد، ولى رابطه ازدواج بر قرار بود) با اين حال نه مرد مى‏توانست همسر ديگرى اختيار كند و نه زن مى‏توانست شوهر نمايد، مدت اين‏ جدايى ممكن بود تا سه سال ادامه پيدا كند، بعد از اين مدت ناچار بودند جدايى را رها ساخته و با هم زندگى كنند[9].

    گر چه دنياى غرب اين جدايى را تا سه سال اجازه مى‏دهد، ولى اسلام حاضر نشد- بيش از چهار ماه كه اگر سوگند هم ياد نكند چنين فاصله‏اى مباح است- اين وضع نابسامان ادامه يابد، مرد بايد بعد از اين مدت وضع خود را روشن سازد، و اگر سرپيچى كند حكومت اسلامى مى‏تواند او را تحت فشار شديد قرار دهد تا كار را يكسره كند.[10]

    پيام‏ها:

    1- اسلام، حامى مظلومان است. زنان، در طول تاريخ مورد ظلم وتضييع حقوق قرار گرفته‏اند وقرآن بارها از آنها حمايت نموده است. «لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ»

    2- مبارزه با بساط سنّت‏هاى خرافى و جاهلى، از اصول وظايف انبيا است. «لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ»

    3- انسان براى بدترين كارها، گاهى مقدّس‏ترين نام‏ها را دستاويز قرار مى‏دهد. «يُؤْلُونَ»

    4- توجّه به حقوق ونيازهاى روحى و غريزى زن، يك اصل است. «تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ»

    5- براى بازگشت افراد و اتخاذ تصميم عاقلانه، فرصتى لازم است. «أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ»

    6- به جاى دعوت به طلاق، بايد مردم را به ادامه زندگى تشويق كرد. مرد و زن بدانند بازگشت به زندگى، رمز دريافت مغفرت و رحمت خداوندى است. «فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[11]

    آيا (كافران) جز تأويل كتاب (تحقّق تهديدهاى قرآن)، انتظار ديگرى دارند؟ روزى كه تأويل كتاب (و نشانه‏هاى حسابرسى) فرارسد، كسانى كه آن (روز قيامت) را از پيش (در دنيا) فراموش كرده بودند، خواهند گفت: همانا رسولان پروردگارمان حقّ را آوردند (ولى ما نپذيرفتيم)، آيا براى ما شفعيانى هست تا شفاعتمان كنند يا (ممكن است) ما به دنيا بازگردانده شويم تا كارى جز آنچه مى‏كرديم انجام دهيم؟ (اين حسرت‏ها بى‏فايده است،) قطعاً آنان سرمايه خود را باخته و آنچه به دروغ مى‏ساختند (و بت‏ها را شفيعان خود مى‏پنداشتند)، از كف دادند. «اعراف53»[12]

    نكته ‏ها:

    مراد از تأويل در اين آيه، به قرينه‏ى جملات بعد، تحقّق تهديدها و وعده‏هاى الهى در مورد كيفر و پاداش در قيامت است.

    پيام ‏ها:

    1- خداوند در قرآن، منكران را توبيخ مى‏كند كه تا تحقّق تهديدهاى او را نبينند، ايمان نخواهند آورد. هَلْ يَنْظُرُونَ‏ …

    2- ناله‏ها، اعتراف‏ها و آرزوها در قيامت، به جايى نمى‏رسد. پس بايد در دنيا هشدارهاى قرآن را جدّى بگيريم. يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ‏ …[13]

    تفسير نور    ج‏3   ص 113

    و بر سر هر راهى منشينيد تا مؤمنان را تهديد كنيد و (آنان را) از راه خدا، كه كج جلوه مى‏دهيد بازداريد و ياد كنيد زمانى را كه اندك بوديد، پس خداوند شما را بسيار گرداند و بنگريد كه عاقبت مفسدان چگونه بود! «اعراف86»[14]

    – ترساندن مردم و ايجاد مزاحمت براى آنان، ممنوع است. «تُوعِدُونَ»‏[15]

    و همانا بعد از (هلاكت) ستمگران، شما را در آن سرزمين سكونت خواهيم داد. اين، براى كسانى است كه از مقام من پروا كنند واز وعده تهديدآميزم بترسند. «ابراهیم14»[16]

    پيام‏ها:

    1- كفّار، زمين را منطقه‏ى قدرت‏نمايى خود مى‏دانند، غافل از آن كه حكومت زمين به دست انبيا و مؤمنان مى‏رسد. در برابر تهديد كفار: «لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ‏ أَرْضِنا» وعده خداوند: «لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ»

    2- از تهديد كفّار نترسيد كه مى‏گويند: «لَنُخْرِجَنَّكُمْ» از تهديد خدا بترسيد كه مى‏فرمايد: «خافَ وَعِيدِ»[17]

    و (به هوش باش) پس از آنكه آيات الهى به سوى تو نازل گرديد، (وسوسه‏ها و تهديدات كفّار) تو را (از تبليغ و عمل به آن) باز ندارد و (همچنان ديگران را) به‏سوى پروردگارت دعوت كن و هرگز از مشركان مباش. «قصص87»[18]

    آيا به آن چه از آسمان و زمين، پيش رو و پشت سرشان است نگاه نكردند؟ اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مى‏بريم يا قطعه‏هايى از (سنگ‏هاى) آسمان را بر سرشان فرود مى‏آوريم، همانا در اين (تهديد) براى هر بنده‏ى توبه كارى عبرت قطعى است. «سبأْ 9»[19]

    بقره: ٢٦٨. ﺍﻳﻦ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺮﻏﻮﺏ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻬﻴﺪﺳﺘﻲ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺨﻞ ﻛﻪ ﺧﺼﻠﺘﻲ ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﻓﻀﻞ ﺧﻮﺩ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﺸﻲ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻭ ﻓﻀﻠﻲ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺩﺭﺧﻮﺭِ ﺑﺨﺸﺶ ﺍﺳﺖ.[20]

    انعام: ١٤٧. ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﻬﺪﻳﺪﻫﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﻧﮕﺎﺷﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﮕﻮ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﮔﻨﺎﻩ ﭘﻴﺸﻪ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ.[21]

    سبأ: ٨ . ﻭ ﺍﮔﺮ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺪّﺗﻲ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﺍﻓﻜﻨﻴﻢ، ﺣﺘﻤﺎً ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ، ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ.[22]

    [و من، اى خداى من، گناهانم بيشتر و نشانه‏هايم (كارهايم كه اثرى از آن مانده است) زشتتر و كردارهايم بدتر و بى‏باكيم در نادرستى سختتر و بيداريم هنگام طاعت تو سستر و آگاهى و مراقبتم به تهديد و ترساندن تو از كيفرت كمتر از آنست كه زشتيهاى‏ خود را براى تو بشمارم، يا بر يادآورى گناهانم توانا باشم-][23]

    اى خداوند، پناه مى‏برم به تو از آتشى كه به لهيب آن هر كه را از تو فرمان نبرد به سختى بيم داده‏اى و هر كه را در راه خشنودى تو گام نزند، به عذاب تهديد كرده‏اى،[24]

     [اشكالى ديگر بر تدبير آفرينش و پاسخ آن‏]

    شايد كسى به گونه‏اى ديگر بر تدبير و حكمت عالم اشكال كند كه: اين چه تدبير است و حال آنكه مردمى عزيزند، گروهى كه زورمندند، بر ناتوانان ستم مى‏كنند و مالشان را بغصب مى‏گيرند، ناتوان مورد ستم واقع مى‏شود و بيچارگان پايمال اقويا مى‏گردند، صالح و مؤمن، فقير و گرفتار و فرد فاسق و فاجر در نعمت و رفاه است و كسى كه مرتكب گناهانى بزرگ شده بزودى معاقب نمى‏گردد. اگر در عالم، تدبير و حساب و كتاب دقيقى حكومت مى‏كرد بايست همه چيز مناسب و حساب شده بود، به صالح، نعمت و روزى مى‏رسيد و كافر و فاسق از آن محروم مى‏گشتند و زورمند هيچ گاه اجازه ستمگرى بر ناتوان نمى‏يافت. همچنين اگر تدبيرى بود بايد شخص گناهكار بسرعت معاقب و گرفتار عذاب مى‏گشت.

    در پاسخ به اين مشكل بايد بگوييم:

    اگر چنين بود، جايگاه رفيع «احسان» و نيكوكارى كه وجه امتياز انسان از ديگر آفريدگان است از بين مى‏رفت، كسى به خاطر ثواب و پاداش و اعتماد و اطمينان به وعده الهى كار نيك و عمل صالح انجام نمى‏داد. همچنين در اين صورت، مردم به حيوانات شبيه بودند كه خود اختيارى نداشتند، در نتيجه بايد ساعت به ساعت با عصا تهديد شوند و با علف تطميع گردند تا كار كنند. نيز هيچ كس به خاطر يقين به ثواب و هراس از عقاب كار نمى‏كرد. در اين صورت از مرز انسان خارج مى‏شدند و در حدّ حيوانات در مى‏آمدند. از امور غيبى آگاهى نداشتند و تنها به خاطر نعمتهاى حاضر دنيايى كار مى‏كردند.

    همچنين اگر چنين بود شخص نيكوكار، تنها به خاطر روزى و امور دنيايى عمل نيكو مى‏كرد، و اگر كسى ستم نمى‏كرد تنها به خاطر عدم نزول عذاب آنى در دنيا بود. خلاصه اينكه تمام اعمال مردم از امور دنيايى سرچشمه مى‏گرفت و هيچ يقين و ايمان به خدا و آنچه در نزد اوست در كارشان نبود. نيز استحقاق ثواب و پاداش اخروى و جاودانگى آنها را نداشت. وانگهى هميشه چنان كه اين شخص اشكال‏كننده پنداشته است نيست و هميشه تمكن، غنا، فقر، عافيت و بلا خلاف قاعده و قياس جارى نمى‏گردند و بسيارى از مواقع بر وفق قياس است؛ از اين رو به خاطر تدبير و حكمت الهى و نيز به خاطر آنكه مردم خيال نكنند كه رزق و روزى براى كافران است و نيكوكاران از رزق محرومند و با اين پندار و به خاطر روزى زياد فسق و فجور را برگزينند، به اين خاطر بسيارى از صالحان را توانگر مى‏بينى.[25]

    اشتر درباره عمرو، و حوشب ذى ظليم و ذى الكلاع، كه جرير وى را از ايشان ترسانده بود[26]، چنين سرود:

    قصيده اشتر درباره بيمى(تهديدی)  كه جرير بدو داده بود

    لعمرك يا جرير لقول عمرو و صاحبه معاوية الشآمى …

    اى جرير، به جان خودت كه بى‏گمان گفته عمرو و مولايش معاويه، آن دو مرد شوم تيره روز، و ذى كلع‏[27] و حوشب ذى ظليم‏[28] (و تهديدهايشان) بر من از پرهاى نرم و بى‏وزن شتر مرغ سبكتر و ناچيزتر است.

    اگر همه بر سر من ريزند، از ايشان پروايى ندارم، و نه از عقاب تيز چنگال خونين پنجه هراسيم باشد.

    مرا از آنچه مى‏ترسانندم هرگز باكى نباشد، و چگونه ممكن است كه از رؤياى خفتگان واهمه و هراسى داشته باشم؟

    غايت همّت و مراد آنان كه گرد او آمده‏اند دنياست، و همّت من (آخرت) و فراروى من است.

    اگر سالم ماندم چنان جنگى را بر ضد ايشان فرماندهى كنم كه از بيم آن مويهاى هر نوجوانى سپيد شود، و اگر بميرم، گام در راهى نهاده‏ام كه به پيروزى و كاميابى روز قيامت نايل آمده‏ام.

    آنان به سوى من غرّيده و به زبان تهديدم كرده‏اند، اما چه كسى از ترس سخنى (تهديدآميز) مرده است؟[29]

     [تجديد خاطره اختلاف بر سر آب‏]

    [ (راويان) گفتند:] (چندى) بعد از اين‏[30] عمرو بن عاص اشعث بن قيس را بديد و گفت: اى برادر كندى، به خدا من آن روز درگيرى بر سر آب، از درستى سخن تو آگاه بودم ولى مجبور به اجراى آن تصميم (معاويه) شده بودم و با تهديد، به تو نيرنگ مى‏زدم كه جنگ همه نيرنگ است‏[31].

    (پيش از تسلط طلايه‏داران على «ع» بر فرات) عمرو به معاويه پيام فرستاد:

    بين آن قوم و آب را آزاد گذار، آيا توان ديد آن قوم در حالى كه به آب مى‏نگرند (و در چند گامى آنند) از تشنگى بميرند؟ (و دست به اقدامى نزنند)؟ معاويه نيز به يزيد بن اسد [قسرى‏] دستور داد: اى ابا عبد اللّه‏[32]، ميان آن قوم و آب را آزاد گذار. (اما) يزيد- كه سخت هواخواه عثمان بود- گفت: به خدا، هرگز نگذارم‏[33]. بايد همچنان كه امير مؤمنان (عثمان) را تشنه‏كام كشتند ايشان را تشنه بكشيم.[34]

    مبادله سفيران بين على و معاويه‏

    پس به مدت سه ماه، ربيع الآخر و دو جمادى، همچنان به مبادله سفيران سرگرم بودند، و در عين حال به تهديد يكديگر مى‏پرداختند[35] و به قلمرو يك ديگر نفوذ مى‏كردند و قاريان ميانه را مى‏گرفتند. از اين رو در اين سه ماه هشتاد و پنج بار تهديد و گسترش نيروهاى نظامى صورت گرفت و در هر مرتبه برخى در قلمرو پاره‏اى ديگر نفوذ كردند ولى با ميانجيگرى قاريان، جنگى ميانشان رخ نداد.[36]

    نامه‏اى ديگر از على به معاويه‏

    پس على بن ابى طالب به او نوشت: اما بعد، حكايت تو و ديدگاهت چنان است كه اوس بن حجر گفته است:

    و كائن يرى من عاجز متضعّف‏ جنى الحرب يوما ثمّ لم يغن ما يجنى …

    بيچاره موجود ناتوان درمانده‏اى كه روزى جنگ را به قصد بهره‏اى برانگيزد ولى از آن برى برنچيند.

    آيا آن جنگ افروز تهديدكننده نمى‏داند كه من به راستى به جنگ چنان چالاكم كه مايه خرسندى حريفم نباشد[37].

    – در تعريف گناهان كبيره علماء اختلاف دارند، مرحوم مجلسى از قول شيخ بهائى اين اقوال را ذكر ميكند:

    1- هر گناهى كه خدا در قرآن بعقاب تهديد كرده است.

    2- هر گناهى كه شارع برايش حدى معين كرده (مانند كشتن يا رجم يا تازيانه) و در قرآن بر آن تهديد نموده است.

    3- هر گناهى كه دلالت بر بى‏اعتنائى بدين داشته باشد.

    4- هر گناهى كه حرمتش بدليل قاطعى ثابت شده باشد.

    5- هر گناهى كه در كتاب يا سنت بشدت مورد تهديد قرار گرفته باشد.

    6- ابن مسعود گويد: گناهان از اول سوره نساء تا آيه شريفه: إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ‏ كبيره است.

    7- هر گناهى كبيره است، زيرا همگى مخالفت خداست و خردى و بزرگى آنها نسبت ببالا و پائين است: مثلا بوسيدن زن نامحرم نسبت بزنا صغيره و نسبت به نظر كردن باو كبيره است.[38]

    نکاتی که درباره «تهدید کردن» و «تهدید شدن» باید بدانید!

    تهدید به معنای ترساندن دیگری از یک خطر جدی و قریب‌الوقوع به‌قصد وادار کردن او به انجام دادن عملی معین (مانند ارتکاب جرم یا دادن مال) برخلاف میل آن شخص، به‌گونه‌ای است که فاعل از ترس عواقب ناشی از تخلف از اجرای خواسته تهدیدکننده، خود را ناگزیر از اطاعت از او بداند. اغلب قانونگذاران از جمله قانونگذار ایرانی عمل تهدید را جرم شناخته‌اند.
    تهدید به معنای ترساندن دیگری از یک خطر جدی و قریب‌الوقوع به‌قصد وادار کردن او به انجام دادن عملی معین (مانند ارتکاب جرم یا دادن مال) برخلاف میل آن شخص، به‌گونه‌ای است که فاعل از ترس عواقب ناشی از تخلف از اجرای خواسته تهدیدکننده، خود را ناگزیر از اطاعت از او بداند. اغلب قانونگذاران از جمله قانونگذار ایرانی عمل تهدید را جرم شناخته‌اند.در ابتدا با اقسام تهدید آشنا شوید.

    تهدید به‌منظور گرفتن نوشته، سند و غیره.

    به گزارش «تابناک» به موجب ماده ۶۶۸ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ «هر کس با جبر و قهر یا با اکراه و تهدید، دیگری را ملزم به دادن نوشته یا سند یا امضا یا مهر کند یا سند و نوشته‌ای که متعلق به او یا سپرده به اوست را از وی بگیرد، به حبس از سه ماه تا دو سال و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.» موضوع تهدید در این ماده، منحصراً گرفتن نوشته، سند و امثال این‌ها، با توسل به زور است و سایر اقسام تهدید را در بر نمی‌گیرد.

    تهدید به ضرر‌های نفسانی، مالی وغیره:

    به‌موجب ماده ۶۶۹ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ «هرکس دیگری را به هر نحو به قتل یا ضرر‌های نفسی و شرافتی یا مالی یا به افشای سری نسبت به خود یا بستگان او تهدید کند، اعم از اینکه به این واسطه تقاضای وجه یا تقاضای انجام امر یا ترک فعلی را کرده یا نکرده باشد، به مجازات شلاق تا ۷۴ ضربه یا زندان از دو ماه تا دو سال محکوم خواهد شد.» به‌عنوان مثال اگر شخصی دیگری را به کور کردن چشم یا به شکستن دندان تهدید کند، عمل او مصداق تهدید به ضرر‌های نفسی است و اگر آن شخص را از مخاطرات مربوط به آبرو یا ناموس خود او یا بستگانش بترساند، عمل وی تهدید به ضرر‌های شرفی محسوب می‌شود.

    تهدید به افشای اسرار:

    تهدید به افشای اسرار ناظر به ترساندن اشخاص از برملا کردن اموری است که چندان اهمیت دارد که افراد معمولاً آن را از دیگران مخفی می‌کنند و حتی ممکن است برای محفوظ ماندن آن بهای زیادی بپردازند. ملاک تشخیص اینکه چه اموری برای چه کسانی سر محسوب می‌شود، داوری عرف است. به‌طورکلی می‌توان گفت: اموری که از افشای آن ضرر مادی یا معنوی متوجه شخص نمی‌شود، سر محسوب نمی‌شود و تهدید به افشای آن جرم نیست. تهدید به اضرار مالی ممکن است نسبت به خود شخص باشد یا بستگان او، و در هر دو حالت، مشمول ماده ۶۶۹ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ است. به‌عنوان مثال، اگر کسی دیگری را تهدید کند که اتومبیل پدرش را سرقت خواهد کرد یا منزل برادرش را آتش خواهد زد، با جمع شرایط تهدید واقع شده است.

    تهدید با استفاده از سلاح:

    به‌موجب ماده ۶۱۷ تهدید به افشای اسرار «هر کس به‌وسیله چاقو یا هر نوع اسلحه دیگر تظاهر یا قدرت‌نمایی کند یا آن را وسیله مزاحمت اشخاص یا اخاذی یا تهدید قرار دهد یا با کسی گلاویز شود، در صورتی که از مصادیق محارب نباشد، به حبس از ۶ ماه تا دو سال و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.»
     تفاوت این قسم از تهدید با تهدید به ضرر‌های نفسانی و مالی موضوع ماده ۶۶۹ این است که اولاً در جرم موضوع ماده ۶۶۹ فرقی نمی‌کند که وسیله تهدید چه باشد. (این معنا از عبارت «به هر نحو» قابل فهم است)، اما برای تحقق بزه موضوع ماده ۶۱۷ استفاده از وسیله خاص (یعنی اسلحه اعم از سلاح سرد مانند چاقو و سلاح گرم مانند کلت کمری) ضرورت دارد. بدین‌ترتیب ماده ۶۱۷ مخصص ماده ۶۶۹ محسوب می‌شود. یعنی اگر مرتکب تهدید از سلاح استفاده کند، عمل او از شمول ماده ۶۶۹ خارج می‌شود و با جمع سایر شرایط، مصداق ماده ۶۱۷ است. ثانیاً تهدید موضوع ماده ۶۶۹ حصری و محدود به مواردی است که در متن ماده قید شده و شامل تهدید به قتل، ضرر‌های نفسی، شرفی، مالی و افشای سر نسبت به خود شخص یا بستگان به هر نحو جز از طریق اسلحه می‌شود. اما تهدید موضوع ماده ۶۱۷ محدود به نوع خاصی از تهدید نیست و هر گونه تهدیدی را که به‌وسیله سلاح انجام شود، در بر می‌گیرد. ثالثاً تهدید موضوع ماده ۶۱۷ جرمی غیرقابل گذشت است که رسیدگی به آن نیازمند طرح شکایت از سوی شاکی خصوصی نیست. بالعکس تهدید موضوع مواد ۶۶۸ و ۶۶۹ به‌تصریح ماده ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی از جرایم قابل گذشت است که رسیدگی به آن، جز با شکایت شاکی خصوصی آغاز نمی‌شود و در صورت رضایت و اعلام گذشت شاکی، تعقیب متهم فوراً موقوف می‌شود.

    تهدید دیگران به ارتکاب جرم:

    گاهی اوقات بزهکاران برای رسیدن به مقاصد خود و واداشتن دیگران به ارتکاب جرم، متوسل به تهدید می‌شوند. اگر کسی دیگری را با تهدید وادار به ارتکاب جرم کند، به‌گونه‌ای که تهدیدشونده بر اثر ترس و اضطراب ناشی از تهدید، بدون رضایت و بر خلاف میل باطنی خود مصمم به ارتکاب جرم شود و دست به عمل مجرمانه بزند، در این صورت تهدیدکننده طبق بند الف. ماده ۱۲۶ قانون مجازات اسلامی به‌عنوان معاون جرم و تهدیدشونده به‌عنوان مباشر و فاعل جرم مورد تعقیب قرار می‌گیرد و هرگاه تهدید به‌قدری قوی باشد که علاوه بر سلب رضایت، اراده نیز از فاعل جرم سلب شود، فاعل هیچ مسئولیتی نخواهد داشت و مسئولیت کیفری متوجه اجبارکننده خواهد بود. چراکه مطابق ماده ۱۴۰ قانون مجازات اسلامی، مسئولیت کیفری تنها زمانی محقق می‌شود که فرد حین ارتکاب جرم، عاقل، بالغ و مختار باشد و طبق ماده ۱۵۱ همان قانون هرگاه کسی بر اثر اکراه غیرقابل تحمل، مرتکب رفتار مجرمانه شود، مجازات نمی‌شود و به‌جای او اکراه‌کننده به مجازات فاعل جرم محکوم می‌شود. البته به‌تصریح ماده ۳۷۵ قانون مجازات اسلامی اکراه بر قتل هرگز مجوز قتل نیست و اگر کسی دیگری را ولو از روی اکراه به قتل برساند، قصاص شده و اکراه‌کننده نیز به حبس ابد محکوم می‌شود؛ مگر آن‌که اکراه‌شونده طفل غیرممیز یا مجنون باشد که در این صورت فقط اکراه‌کننده محکوم به قصاص می‌شود.

    شرایط تحقق تهدید

    تهدید در تمام حالات در صورتی محقق می‌شود که تمام شرایط زیر موجود باشد:

    اولاً تهدید باید ناظر به موضوعی معین و مشخص باشد و تهدیدکننده به‌وضوح تهدیدشونده را به قتل یا ضرر‌های مادی، معنوی، شرفی و افشای سر خود یا بستگانش تهدید کند، به‌نحوی‌که برای قاضی ابهام یا تردیدی درباره موضوع تهدید وجود نداشته باشد. مثلاً اگر شخصی به دیگری بگوید «حسابت را می‌رسم» یا «کاری می‌کنم که مرغان هوا به حالت گریه کنند» یا «اشکت را در می‌آورم» هیچ‌یک از این‌ها به‌لحاظ مبهم بودن و معلوم نبودن نوع ضرر نفسی یا شرافتی، تهدید محسوب نمی‌شود. ثانیاً تهدید باید با ارتکاب اعمال غیرقانونی و برای رسیدن به منفعت نامشروع صورت پذیرد؛ بنابراین اگر کسی برای رسیدن به حق خود، به دیگری هشدار دهد که علیه او نزد مراجع قانونی شکایت خواهد کرد، این عمل تهدید مجرمانه محسوب نمی‌شود. ثالثاً تهدید باید نسبت به تهدیدشونده مؤثر واقع شود و تهدیدکننده نیز توان انجام آن را داشته باشد. احراز مؤثر بودن تهدید، امری نسبی و منوط به اوضاع و شرایط تهدیدکننده و تهدیدشونده است بنابراین اگر شخصی ناتوان، فردی نیرومند را از وارد آوردن صدمات بدنی بترساند، از آنجایی که این نحو از ترساندن، وحشتی در فرد نیرومند ایجاد نمی‌کند، تهدید محقق نمی‌شود. همچنین صرف خوف و ترس از کسی یا چیزی تهدید به شمار نمی‌آید بلکه بیم و ترس فاعل باید از عمل تهدیدآمیز تهدیدکننده ناشی شده باشد.

    [1] لغت نامه دهخدا

    [2] فرهنگ فارسی

    [3] فرهنگ عمید

    [4] فرهنگستان زبان و ادب

    [5] دانشنامه اسلامی

    [6] دانشنامه عمومی

    [7] ” ايلاء” از ماده” الو” آمده كه به معنى قدرت‏نمايى و تصميم است، و از آنجا كه سوگند نمونه‏اى از آن مى‏باشد اين واژه بر آن اطلاق شده است.

    [8] اگر مرد قبل از چهار ماه، آميزش جنسى كند، كفاره آن مسلم و اجماعى است، و اگر بعد از چهار ماه باشد اين حكم در ميان فقهاء مشهور است، هر چند بعضى كفاره را در اين صورت انكار كرده‏اند.

    [9] حقوق زن در اسلام و اروپا

    [10] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج‏2، ص: 152-149، دار الكتب الإسلامية – ايران – تهران، چاپ: 10، 1371 ه.ش.

    [11] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏1 ص353، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [12] هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «اعراف53»

    [13] . انعام، 28.

    [14] وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «اعراف86»

    [15] قرائتى، محسن، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [16] وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ «ابراهیم14»

    [17] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏4، ص: 398-399، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [18] وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِلى‏ رَبِّكَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «قصص87»

    [19] أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى‏ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ «سبأْ 9»

    [20] الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ  وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا  وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(268)

    [21] فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَ لَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ(147)

    [22] أَفْترَى‏ عَلىَ اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةُ   بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ فىِ الْعَذَابِ وَ الضَّلَالِ الْبَعِيدِ(8)

    [23] على بن الحسين، امام چهارم عليه السلام، الصحيفة السجادية / ترجمه و شرح فيض الإسلام ص116– تهران، چاپ: دوم، 1376ش.

    [24] على بن الحسين، امام چهارم عليه السلام، الصحيفة السجادية / ترجمه آيتى ؛ ص212-213- تهران، چاپ: دوم، 1375 ش.

    [25] مفضل بن عمر، شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل) ؛ ص159-160- ايران ؛ قم، چاپ: پنجم، 1377ش.

    [26] ( 5) آنچه در صفحه 91 گذشت.

    [27] ( 1) ذو الكلاع، ابو شرحبيل، ايفع( يا سميفع، يا سميدع) بن ناكور حميرى، از سرداران سپاه معاويه و مردى به غايت درشت اندام بود.- م.

    [28] ( 2) حوشب بن طخمه حميرى، معروف به ذى ظليم از سرداران معاويه و از تابعان بود.- م.

    [29] نصر بن مزاحم، پيكار صفين / ترجمه وقعة صفين – تهران، چاپ: دوم، 1370 ش.

    [30] ( 3) در شنهج‏[ پس از اتمام ماجراى صفين‏].

    [31] ( 4) اين عبارت، از:« راويان گفتند» تا پايان فراز« … نيرنگ است» به عنوان جمله معترضه و نقل گفتگويى است كه پس از گذشتن ايام صفين و مدتى ديرتر از زمان شرح واقعه ميان اشعث و عمرو رفته است.- م.

    [32] ( 5) كنيه يزيد بن اسد قسرى است.- م.

    [33] ( 1) در نسخه اصل به اضافه آمده‏[ كلّا و اللّه يا امّ عبد اللّه‏] كه ممكن است از تصرفات كاتب نسخه باشد يا چنان كه ناشر نسخه اصل اشاره كرده طعنه يزيد بن اسد بر معاويه باشد.( چون كنيه وى ابو عبد اللّه بوده و معاويه نيز او را بدين كنيه خوانده و دستور گشودن آب را داده است او به طعنه معاويه را ترسو و زن صفت و به كنيه« امّ عبد اللّه ننه عبد اللّه» مخاطب ساخته تا در ضمن او را به ادامه بستن آب تحريك كرده باشد.- م.) ولى فقدان اين عبارت در شنهج مؤيد آن است كه آمدن آن در نسخه اصل همان تصرف كاتب است.

    [34] نصر بن مزاحم، پيكار صفين / ترجمه وقعة صفين، ص: 233– تهران، چاپ: دوم، 1370 ش.

    [35] ( 1) متن به تصحيح قياسى« فيفزعون الفزعة» و در اصل به تحريف‏[ فيقرعون القرعة].

    [36] نصر بن مزاحم، پيكار صفين / ترجمه وقعة صفين ؛ ص259– تهران، چاپ: دوم، 1370 ش.

    [37] ( 4) و او را از زندگى خود نوميد كند.- م.

    [38] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج‏3 ؛ ص392– تهران، چاپ: اول، 1369 ش.

    أضف تعليق

    • سيتم نشر التعليقات التي أرسلتها على الويب بعد موافقة فريق الإدارة.
    • لن يتم نشر الرسائل التي تحتوي على القذف أو التشهير.
    • لن يتم نشر رسائل أخرى غير الفارسية.

    arالعربية
    fa_IRفارسی en_USEnglish en_GBEnglish (UK) en_NZEnglish (New Zealand) en_ZAEnglish (South Africa) en_AUEnglish (Australia) afAfrikaans aryالعربية المغربية azbگؤنئی آذربایجان belБеларуская мова bn_BDবাংলা de_DE_formalDeutsch (Sie) de_DEDeutsch bg_BGБългарски es_ESEspañol es_COEspañol de Colombia es_MXEspañol de México es_PEEspañol de Perú es_CREspañol de Costa Rica es_PREspañol de Puerto Rico es_CLEspañol de Chile es_UYEspañol de Uruguay fr_CAFrançais du Canada fr_FRFrançais fr_BEFrançais de Belgique arالعربية