دلایل سلبی دين درماني
- حضور شیاطین(طاغوتها) در جامعه
- غلبه ظلمات (شهوات) بر نوع بشر
- گسترش شقاوت و بدبختی در جامعه
گامهای شیطانی ما و مراحل نفوذ شیاطین
ردیف | گامهای شیطانی ما | مراحل نفوذ شیاطین |
1 | گام اول: دوستى با افراد فاسد | مرحله اول: وسوسه |
2 | گام دوم : شركت در مجالس افراد فاسد | مرحله دوم: تماس |
3 | گام سوم: فکر گناه . | مرحله سوم: نفوذدرقلب |
4 | گام چهارم: ارتكاب گناهان كوچك | مرحله چهارم: تثبیت |
5 | گام پنجم: ارتكاب گناهان بزرگ | مرحله پنجم: ولایت شیطان |
6 | گام ششم: قساوت قلب | مرحله ششم: حزب شیطان |
7 | گام هفتم: بدعاقبتى و پايانى شوم | مرحله هفتم: شيطان صفتی |
[سوره النور (24): آيه21]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (21)
- «شيطان» از «شَطَن» به معناى دور شده از خير است كه به هر كس القاى انحراف كند، اطلاق شده و به انسانهاى بدكار و دور از حقّ نيز گفته مىشود. « »
- «خُطُواتِ» جمع «خطوة» به معناى گام است و قرآن در مسئلهى شهوت، تغذيه و تهمت، كلمهى «خُطُواتِ الشَّيْطانِ» را به كار برده است تا بگويد شيطان گام به گام انسان را به بعضى گناهان وادار مىكند.
- در قرآن چند مرتبه از «خُطُواتِ الشَّيْطانِ» سخن به ميان آمده است
- در مورد اتحاد و وحدت كلمه داشتن مىفرمايد: «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ» «1»
- در مصرف غذا مىفرمايد: «كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ» «2» از چيزهاى حلال و دلپسند بخوريد و مواظب گامهاى شيطان باشيد و از آن پيروى نكنيد.
- در اين آيه نيز پيرامون اشاعهى فحشا نسبت به مؤمنين مىفرمايد: از گامهاى شيطان پيروى نكنيد.
3- نمونه پيروى از گامهاى شيطان عبارت است از: دوستى با افراد فاسد، بعد شركت در مجالس آنان، سپس فكر گناه، بعد ارتكاب گناهان كوچك، پس از آن گناهان بزرگ و در پايان قساوت قلب و بدعاقبتى و پايانى شوم.[1]
يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
[سوره البقرة (2): آيه 168]
- بهرهگيرى از محرّمات و چيزهاى پليد و ناپاك، پيروى كردن از شيطان است.«كُلُوا») ( «حَلالًا طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» [سوره البقرة (2): آيه 168]
- نيازهاى طبيعى بشر، زمينهاى براى انحراف و تسلّط شيطان است. بايد ضمن تأمين نياز، به لغزشهاى آن توجّه داشت. «كُلُوا») ( «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ»
- شيطان، انسان را قدم به قدم منحرف مىكند. بايد از همان قدم اوّل مواظبت كرد. «خُطُواتِ الشَّيْطانِ»
- شيطان براى انحراف مردم، از راههاى گوناگونى وارد مىشود. «خُطُواتِ»
- وادار نمودن مردم به استفاده از حرامها و بازداشتن آنان از نعمتهاى حلال، نمودى از دشمنى آشكار شيطان است. «كُلُوا») ( «حَلالًا طَيِّباً») ( «إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ»[2]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
[سوره البقرة (2): آيه 208]
- وسوسههاى شيطان، انسان را مجبور به گناه نمىكند، بلكه انسان قدرت مقابله با شيطان را دارد و به همين دليل از اطاعت او نهى شده است. «لا تَتَّبِعُوا»
- شيطان، گام به گام انسان را منحرف مىكند. «خُطُواتِ»
- راههاى منحرف كردن شيطان، بسيار است. «خُطُواتِ»
- شيطان، دشمن صلح و وحدت است و همهى نداهاى تفرقهانگيز، بلندگوهاى شيطانى هستند. «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ»[3]
[سوره الأنعام (6): آيه 142]
وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
- تحريم حلالها، از گامهاى شيطانى است. «كُلُوا») … ( «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ»
- سياست شيطان، انحراف تدريجى است، نه دفعى. «خُطُواتِ الشَّيْطانِ»[4]
مفهوم ظلمت
ظلمت، همان تاریکی است که در صورت نبود نور به وجود میآید.
در زبان عربی جمع ظلمة؛ ظلم و ظلمات میباشد.
ظلمت، در تعبیر قرآنی بیانگر شدت و کثرت تاریکی است بطوری که شخص گرفتار ظلمت، راهی برای رسیدن به روشنایی پیدا نکند
همانند تاریکی در شبهای دیجور در وسط دریا که سیاهی مطلق است، شخص قایق سوار و یا در حالت شنا احساس میکند به هر طرف هر چه حرکت کند در تاریکی و ظلمت بیشتر فرو میرود و از هدف دورتر می گردد. (مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۰۹)
ظلمت؛ مظهر تاریکی، ستم، زورگویی، تبعیض، بیعدالتی، گناهان، جنایات انسانی و غیر انسانی و تجاوز نسبت به یکدیگر است،
هر آن کس در آن وادی قدم نهد در باتلاقی فرو رفته است که لحظه به لحظه و آن به آن تیرهروزی و سیاهبختی را برای خود و همراهانش بوجود آورده، از انسانیت به حیوانیت و از آن به عالم جمادات نزول کرده تا جایی که هیچگونه تکلیفی را برای خود احساس نکند.
قرآن این حالت را چه زیبا تبیین میکند:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ ؛
به یقین گروه بسیاری از جنیان و انسانها را در دوزخ خواهیم برد آنان دلها (عقلها)یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند) نمیفهمند و چشمهایی که با آن نمیبینند و گوشهایی دارند که با آن نمیشوند، آنان همانند چهارپایان هستند بلکه وضعیت بدتری دارند(گمراهترند) ،اینان (غافلان کوردل (که در ظلمت بسر بردهاند) هستند، چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت باز هم گمراهند. (اعراف، ۱۷۹ )
ویژگیهای جامعه ظلمانی
۱ـ فقر و تنگدستی، جهل و نادانی گسترش مییابد.
۲ـ فحشا و منکرات وسیله رسیدن به قدرت میگردد.
۳ـ دورویی و نفاق و نابود شدن عواطف و احساسات در افراد تبلور پیدا میکند.
۴ـ کمک و انفاق و دستگیری فقرا از جامعه رخت بر میبندد و بالاتر آنکه سرمایهدار روز به روز بر سرمایهاش افزوده و فقیر به ورطه نابودی کشانده میشود.
۵ـ ملاک و معیار برتریها صرف امور اقتصادی شده و فضایل اخلاقی به فراموشی سپرده میشود.
۶ـ کانون خانواده از هم گسیخته و روز به روز بر افراد فراری از کانون پرمحبت پدر و مادر افزوده میشود و اینان چون به جایی میرسند، انتقامجویی و احساسات غیر انسانی آنان سبب تجاوز و تعدی به دیگران میشود.
۷ـ رشوه، پارتیبازی، دادن پستها به افراد نالایق و بیعدالتیها جای انسانیت، عدالت و حقیقت را میگیرد و در افراد سرخوردگی و یأس به وجود میآورد.
راه نجات از ظلمات
- ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﻧﻴﺎ، ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﻭ ژﺭﻑ ﻧﮕﺮﻯ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻋﻠﻤﻮﺍ
- ﻗﺮﺁﻥ، ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﺍﻋﻠﻤﻮﺍ ﺍﻧﻤﺎ ﺍﻟﺤﻴﺎﺓ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ
- ﺯﻳﺒﺎﻳﻰ ﻫﺎﻯ ﺩﻧﻴﺎ ﺯﻭﺩﮔﺬﺭ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺯﻳﻨﺔ… ﺗﺮﺍﻩ ﻣﺼﻔﺮّﺍً
- ﺩﻧﻴﺎ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻬﺎﺭ ﻭ ﭘﺎﻳﻴﺰ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺭﻧﮓ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﺭﻳﺰﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ﺃﻋﺠﺐ ﺍﻟﻜﻔّﺎﺭ ﻧﺒﺎﺗﻪ ﺛﻢّ ﻳﻬﻴﺞ ﻓﺘﺮﺍﻩ ﻣﺼﻔﺮّﺍ ﺛﻢّ ﻳﻜﻮﻥ ﺣﻄﺎﻣﺎ
- ﺟﻠﻮﻩ ﻫﺎﻯ ﺩﻧﻴﺎ، ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻳﺐ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮕﻔﺘﻰ ﻭﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻋﺠﺐ ﺍﻟﻜﻔﺎﺭ ﻧﺒﺎﺗﻪ
- ﺑﺎﺯﻯ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ، ﻭﻳﮋﮔﻰ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺩﺭﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﮕﻴﺮﺩ، ﺑﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﺧﺮﺕ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ. ﻟﻌﺐ ﻭ ﻟﻬﻮ… ﺃﻋﺠﺐ ﺍﻟﻜﻔّﺎﺭ… ﻭ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺧﺮﺓ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻳﺪ
- ﺯﻳﻨﺖ ﻫﺎﻯ ﺩﻧﻴﺎ، ﭼﻮﻥ ﺯﻳﻮﺭﻫﺎﻯ ﺷﺨﺼﻰ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎﺷﻴﻦ، ﺍﮔﺮ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻔﺎﺧﺮ ﻭ ﻓﺨﺮﻓﺮﻭﺷﻰ ﮔﺮﺩﺩ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻣﻰ ﻛﺸﺎﻧﺪ. ﺯﻳﻨﺔ ﻭ ﺗﻔﺎﺧﺮ ﺑﻴﻨﻜﻢ… ﻭ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺧﺮﺓ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻳﺪ
- ﻛﺜﺮﺕ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻛﻔﺮ ﻳﺎ ﻛﻔﺮﺍﻥ ﺑﻴﺎﻧﺠﺎﻣﺪ، ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻠﺨﻰ ﺩﺭ ﭘﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﻜﺎﺛﺮ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﻣﻮﺍﻝ… ﺃﻋﺠﺐ ﺍﻟﻜﻔّﺎﺭ… ﻭ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺧﺮﺓ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻳﺪ
- ﻛﺜﺮﺕ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺟﻤﻌﻴّﺖ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻰ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﺜﺮﺕِ ﺩﻭﺯﺧﻴﺎﻥ ﻣﻨﺠﺮ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ، ﺑﺎ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ. ﺗﻜﺎﺛﺮ ﻓﻰ… ﺍﻟﺎﻭﻟﺎﺩ… ﻭ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺧﺮﺓ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻳﺪ
- ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺎﻓﺮ ﻣﻮﺟﺐ ﻓﺮﻳﺐ ﻭ ﻛﻴﻔﺮ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺆﻣﻦ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺗﻜﺎﻣﻞ ﻭ ﻛﺴﺐ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﻭ ﺭﺿﻮﺍﻥ ﺍﻟﻬﻰ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﻤﺎ ﺍﻟﺤﻴﺎﺓ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ… ﻭ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺧﺮﺓ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻳﺪ ﻭ ﻣﻐﻔﺮﺓ ﻣﻦ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﺭﺿﻮﺍﻥ
- ﺗﺎ ﻟﻐﺰﺵ ﻫﺎ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻧﺸﻮﺩ، ﺩﺳﺖ ﻳﺎﺑﻰ ﺑﻪ ﺭﺿﻮﺍﻥ ﺍﻟﻬﻰ ﺳﺨﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻐﻔﺮﺓ ﻣﻦ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﺭﺿﻮﺍﻥ
- ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻳﺪ، ﻋﻜﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻰ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﻟﻄﻒ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﻣﻐﻔﺮﺓ ﻣﻦ ﺍﻟﻠّﻪ
- ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻴﻦ ﺑﻴﻢ ﻭ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻳﺪ ﻭ ﻣﻐﻔﺮﺓ ﻣﻦ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﺭﺿﻮﺍﻥ
روشهای مشاوره در کلام معصومین (علیهم السلام)[5]
محامد، علی (1385) با کنکاش در روایات معصومین (علیهم السلام)…به این مطلب دست یافته است که اولیای معصوم(علیهم السلام) به این گونه روشها (روش تعقلی، روش تحلیل روانی، روش یادگیری و روش روان شناسی انسانی) توجه و عنایت داشته و جلوتر از دانشمندان از آنها استفاده کرده اند و پیروان خود را هم برای عمل کردن به آن روش ها ترغیب و تشویق می کردند.
1- روش تعقلی
از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که فرمودند: “العقول ائمه الافکار و الافکار ائمه القلوب و القلوب ائمه الحواس و الحواس ائمه الاعضاء” عقل های مردم رهبران تفکر و اندیشه های آنان می باشند و افکار و اندیشه ها رهبران دلهای آنان است، زیرا دل ها باید پیرو عقل ها باشند و دل ها پیشوایان قوای حسی در انسان اند و قوای حسی پیشوایان اعضاء و جوارح می می باشند.(مجلسی، 1403، ص96)
از پیامبر اسلام (ص) رسیده است: “استرشدوا العقل ترشدوا و لا تعصوه فتندموا؛ از عقل و خرد خودتان طلب ارشاد و راهنمایی کنید ارشاد خواهید شد و مخالفت عقل نکنید، زیرا پشیمان خواهید شد.” (همان)
امام پنجم(ع) می فرماید: “چون خدا عقل را آفرید او را به سخن درآورد وبه او گفت: جلو بیا. جلو آمد و سپس برگشت. خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند خلقی نیافریدم که از تو پیش من محبوب تر باشد! تو را به کسی دهم که او را دوست دارم همانا روی امر و نهی من با توست و کیفر و پاداشم به حساب تو” (کلینی، بیتا، ص 15)
[2] تفسير نور، ج1، ص: 258
[3] تفسير نور، ج1، ص: 328
[4] تفسير نور، ج3، ص: 368
[5] محامد، علی، پژوهشهای فقهی، بهار1385، سال دوم، شماره 4 (ISC)، ص 153-123
ثبت دیدگاه