حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, 10 فروردین , 1403 20 رمضان 1445 Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 176 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 47×
  • اوقات شرعی

  • دین درمانی

    1- توهین (موانع تعامل سازنده و اصلاح بین خود و جامعه)
    ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۲
    شناسه : 2546
    بازدید 4595
    6

    11- توهین  (Insult)(يسب) توهین. [ ت َ ] ( ع مص ) سست کردن. ( تاج المصادر بیهقی )( زوزنی […]

    ارسال توسط :
    پ
    پ

    11- توهین  (Insult)(يسب)

    توهین. [ ت َ ] ( ع مص ) سست کردن. ( تاج المصادر بیهقی )( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ضعیف گردانیدن. ( از اقرب الموارد ). خوار کردن. خوار شمردن. خوارداشت. ضعیف و سست شمردن. حقیر و سبک داشتن. سبک داشت. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). توهین که معمولاً استخفاف و کوچک شمردن استعمال میشود در لغت به معنی ضعیف ساختن است و در زبان عربی بجای آن اهانت گویند. (نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 2). || ( اِ ) خواری و زبونی و ناتوانی و سستی. ( ناظم الاطباء ) : توقیر من به تحقیر و تعظیم به توهین بدل گردد. ( سندبادنامه ص 72 ).[1]

    سست کردن، ضعیف کردن، خواروخفیف کردن ( مصدر ) ۱ – خوار کردن خوار داشتن سبک داشتن خفیف کردن سست کردن . ۳- ( اسم ) خواری خفت . جمع : توهینات .[2]

    كلمه‏ ى‏ «وَهْنٍ»، به معناى ضعف جسمانى است، چنانكه «توهين» به معناى تضعيفِ شخصيّت است.[3]

    پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند تبارك و تعالى‏ فرموده است: هر كه به يكى از دوستان من تحقير و توهين روا دارد براى جنگ با من آماده شده است.[4]

    مصباح الشريعة- در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است-: بردبارى، چراغ خداست … بردبارى پنج صورت دارد: كسى كه عزيز باشد و خوار شود، يا درستكار باشد و تهمت زده شود، يا به حقّ دعوت كند و به سبب آن تحقير و توهين شود، يا بدون آن كه گناهى كرده باشد آزار بيند، يا خواهان حقّ شود، اما مردم با او مخالفت ورزند؛ اگر حقّ هريك از اين پنج مورد را ادا كردى، بردبار هستى.[5]

    – ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: مؤمن، از سه بلا در امان نيست، و گاهى هر سه بر او هجوم مى‏آورند: يا افراد خانواده آزارش مى‏دهند. يا همسايه آزارش مى‏دهد. يا بوسيله مردم سر گذر مورد استهزاء و توهين واقع مى‏شود. مؤمن، اگر به قلّه كوهى پناه ببرد، خداوند، شيطان صفتى را برمى‏انگيزد تا او را آزار دهد. با وجود اين، خداوند تعالى ايمان او را مايه انس و آرامش او قرار مى‏دهد تا از هيچ كس وحشت نكند.[6]

    در روايات، توهين به مسلمان، محاربه‏ ى با خدا به حساب آمده است: «من أهان لى ولياً فقد بارزنى بالمحاربة».[7][8]

    كيفر دنيوىِ كسانى كه به دين خدا و مقدّسات مذهبى توهين مى‏كنند، قطع رابطه است. لا تَتَّخِذُوا … (در روابط با ديگران، احترام به مقدّسات يك شرط ضرورى است)[9]

    پاسخ توهين‏ هاى كافران، با نوازش و مهر الهى به مؤمنان داده مى‏شود. أَ هؤُلاءِ … بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِين‏[10]

    كيفر توهين به ‏وحى و دين، عذاب مهين و خواركننده است. «تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ»[11]

    هر كارى كه سبب توهين به مقدّسات شود، حرام است. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ»[12]

    در مقابل توهين‏ هاى جاهلان، صبور باشيم. «لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ» اوّلين پيامبر اولواالعزم، در برابر اتهام گمراهى، با نرم‏ترين شيوه سخن گفت.[13]

    قوم لوط، علاوه بر لواط، اهل قمار، هرزه‏ گويى، توهين، مزاحمت براى عابرين و كشف عورت در انظار عمومى بودند.[14]

    تنها پيامبر مخاطب آيه نيست، بلكه هر مسلمان و هر مبلّغ ومصلح اجتماعى بايد با لجوجان و جاهلان ياوه‏گو، برخوردى اعراض آميز داشته باشد و در برابر توهين و تهمت‏ها چشم‏پوشى و صبر كند، نه آنكه درگير و گلاويز شود. وَ أَعْرِضْ‏ …[15]

    توهين و آزار ميهمان، اهانت و اذيّت به ميزبان محسوب مى‏شود. «لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي»[16]

    مخالفان انبيا، دليل و منطق ندارند. منطق آنان توهين، شكنجه و كشتار است.«لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ»[17]

    موعظه نيكو آن است كه واعظ به آنچه مى‏گويد عمل كند و جدال نيكو آن است كه در آن توهين و تحريك غلط احساسات نباشد.[18]

    توهين به رهبران الهى، عامل گمراهى است. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا» – گمراهى انسان‏ها به تدريج حاصل مى‏شود، اوّل گرفتار توهين وضرب‏المثل نابجا مى‏شود، آنگاه به انحراف، سپس به بن‏بست مى‏رسد. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ‏ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا»[19]

    توهين به مقدّسات و تكذيب معجزات، قهر و عذاب الهى را به دنبال دارد. آتَيْنا … فَظَلَمُوا بِها[20]

    – مستكبران در برابر معجزات و برهان‏ها دست به تحقير و توهين مى‏زنند.«لَأَظُنُّكَ يا مُوسى‏ مَسْحُوراً»[21]

    – كيفر توهين كردن، توهين شدن است. (خداوند از مؤمنين حمايت مى‏كند و اهانت به آنان را پاسخ مى‏دهد) «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا- اخْسَؤُا فِيها»[22]

    – نامه‏ ها را ساده و خلاصه بنويسيم. القاب را حذف و اهداف را روشن نماييم. از لعن و توهين دورى كنيم. رحمت و صلابت را در كنار هم مطرح نماييم. بِسْمِ اللَّهِ‏ … أَلَّا تَعْلُوا … وَ أْتُونِي‏[23]

    قرآن مى‏فرمايد: اگر در مجلسى به آيات الهى توهين مى‏شود، جلسه را به عنوان اعتراض ترك كنيد تا مسير بحث عوض شود.[24][25]

    تكبّر، هم توهين به مردم است، هم زمينه ساز رشد كدورت‏هاى جديد و هم تحريك كننده ‏ى كينه ‏هاى درونى قديم.[26]

    بخشى از كيفر توهين و تحقير و آزار و اذيّتِ اهل ايمان، در همين دنيا ظاهر مى‏شود. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا»[27]

    كيفر الهى با جرم مناسب است، كيفر كسى كه سخن پيامبر را مى‏شنود ولى گويا نشنيده و با اين عمل دل پيامبر را به درد مى‏آورد عذاب اليم است و كيفر كسى كه با مسخره توهين مى‏كند، عذاب مهين است.[28]

    نكته‏ ها:

    «أُفٍّ» به معناى اعلام بى‏زارى و ابراز ناخشنودى و نوعى توهين و تحقير و بى‏ادبى است.[29]

    – كسى كه مردم را از توهين به ديگران باز مى‏دارد نبايد در شيوه‏ ى سخنش توهين باشد. «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» (نفرمود: «لا تسخروا» يعنى شما كه مسخره‏ كننده هستيد.)[30]

    اخراج زن از خانه يا تهيه مسكن جداگانه نوعى توهين و تحقير در حق زن است.[31]

    نسبت به احكام و مطالب دينى، برخوردى محترمانه داشته باشيم و هيچگاه نسبت به امورى كه براى ما تعجّب‏ آور است، توهين و تحقير و تمسخر نكنيم.[32]

    [1] لغت نامه دهخدا

    [2] فرهنگ فارسی

    [3] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏7 ص:249، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [4]ميزان الحكمة / ج‏1-فارسى / 125 / 78. خطر آزردن مؤمن ….. ص : 124

    [5] ميزان الحكمة / ج‏3-فارسى / 222 / 944: تفسير بردبارى ….. ص : 221

    [6] گزيده كافى / ج‏1 / 225 / ميثاق مؤمن در كشاكش بلاها ….. ص : 224

    [7] . بحار، ج 4، ص 65.

    [8] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏2 ص:285، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [9] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏2 ص:322، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [10] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏2 ص:468، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [11] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏2 ص:512، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [12] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏2 ص:528، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [13] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏3 ص:89، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [14] . سفينةالبحار.

    [15] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏3 ص:250، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [16] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏4 ص:98، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [17] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏4 ص:113، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [18] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏4 ص:601، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [19] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏5 ص:71، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [20] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏5 ص:81، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [21] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏5 ص:125، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [22] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏6 ص:133، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [23] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏6 ص:417، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [24] . نساء، 140 و انعام، 67.

    [25] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏7 ص:265، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [26] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏7 ص:266، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [27] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏7 ص:397، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [28] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج‏8 ص:517، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    [29] وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «اسراء 17»و آنكه به والدين خود گفت: افّ بر شما! آيا به من وعده مى‏دهيد كه (پس از مرگ از گور) خارج گردم، در حالى كه نسل‏هاى بسيارى پيش از من گذشته‏اند (و هرگز زنده نشده‏اند)؟ ولى والدين او، خدا را به فريادرسى مى‏خوانند (و به او مى‏گويند:) واى بر تو! ايمان بياور! قطعاً وعده خداوند حق است، امّا او مى‏گفت: اين (وعده‏ها) جز افسانه پيشينيان نيست.

    [30] تفسير نور، ج‏9، ص: 187

    [31] تفسير نور، ج‏10، ص: 110

    [32] قرائتى، محسن، ج‏10 ص:291، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    es_ESEspañol
    fa_IRفارسی en_USEnglish arالعربية en_GBEnglish (UK) en_NZEnglish (New Zealand) en_ZAEnglish (South Africa) en_AUEnglish (Australia) afAfrikaans aryالعربية المغربية azbگؤنئی آذربایجان belБеларуская мова bn_BD de_DE_formalDeutsch (Sie) de_DEDeutsch bg_BGБългарски es_COEspañol de Colombia es_MXEspañol de México es_PEEspañol de Perú es_CREspañol de Costa Rica es_PREspañol de Puerto Rico es_CLEspañol de Chile es_UYEspañol de Uruguay fr_CAFrançais du Canada fr_FRFrançais fr_BEFrançais de Belgique es_ESEspañol