درد و درمان در غزلیات، مثنوی ها و قطعات حضرت امام خمینی (ره)
| درد می جویند این وارستگانِ مکتب عشق | آنکه درمـان خواهـد از اصـحاب این مکتب غریب | ص51غ13 | |
| دردی است در دل ما درمان نمی پذیرد | دستی به عاشقان ده کز شوق دل بمیرند | ص99غ61 | |
| پرتو حُسنت به جان افتاد و آنرا نیست کرد | عشق آمد دردها را هرچه بُد درمان نمود | ص115غ77 | |
| بی هوای دوست، ای جان دلم، جانی ندارم | دردمندم، عاشقم، بی دوست درمان ندارم | ص150غ112 | |
| یادگاری که در آن منزل درویشان است | درد عشّاق قلندر به همین درمان است | ص281م2 | |
| بسترم بر در میخانه فکن تا ساقی | ساغری آرد و دردم همه درمان سازد | ص313ق32 |




ثبت دیدگاه