حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, 22 آذر , 1403 11 جماد ثاني 1446 Thursday, 12 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 178 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 48×
  • اوقات شرعی

  • دین درمانی

    احوال چهارگانه انسان
    ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۴
    شناسه : 2575
    بازدید 8151
    18

    احوال چهارگانه انسان و اعلم ان احوال الانسان التى بناه اللَّه عليها و جعله متصرفا بها اربعة احوال:. بدان حالات […]

    ارسال توسط :
    پ
    پ

    احوال چهارگانه انسان

    و اعلم ان احوال الانسان التى بناه اللَّه عليها و جعله متصرفا بها اربعة احوال:.

    بدان حالات آدمى را كه خداوندش بر آن آفريده و بآن متصرفش گردانيده چهار است.

    حالت اول‏

    الحالة الاولى الخمس عشر سنة الى خمسة و عشرين سنة و فيها شبابه و حسنه و بهائه و سلطان الدم في جسمه.

    اول پانزده سالگى كه جوانى و خوبى و طراوت و بهجت او در اين دوره از عمر است در اين مدت خون در مزاج او بر ساير اخلاط غالب است.

    اعتدال واقعى و حقيقى

    اعتدال واقعى و حقيقى در هيچ امرى وقوع پيدا نميكند زيرا اعتدال واقعى با سكون برابر است، معتدل حقيقى آنست كه بهيچ جهتى از جهات متمايل نباشد و در اين صورت هيچ حركتى نخواهد داشت و اين معنى با مفهوم مرگ مساوى است.

    مزاج آدميزاد

    مزاج آدميزاد نيز پيوسته دست خوش افراط و تفريط است چيزى كه هست گاهى اين افراط و تفريط زيادتر از حد لزوم مى‏شود در اين صورت بدن دچار اختلالاتى شده و بيمارى پديد مى‏آيد و گاهى بمقدار كافى و لازمست و اين شرط سلامتى و رشد و معناى حركت و زندگى است.[1]

    مراحل محسوسى كه در گذران عمر بر اثر افراط و تفريط اخلاط پديد مى‏آيد بموافقت عدد اخلاط اربعه به چهار بخش تقسيم شده است.

    از هنگام تولد تا آخرين لحظه بلوغ و رشد طبيعى خون دائما رو به ازدياد و عروق در توسعه است و بهمين جهت بدن با سرعت بزرگ مى‏شود و تحليل بدن نسبت به تبديل آن خيلى كمتر است.

    تبديل بدن از نظر علم قديم بعهده خون و بلغم است و تحليل آن وظيفه صفرا و سوداء است.

    حالت دوم‏

    ثم الحالة الثانية من خمسة عشر سنة الى خمس و ثلثين سنة و فيها سلطان المرة الصفراء الى …

    حالت دوم، از پانزده سالگى است تا بسى و پنجسالگى، در اين قسمت از عمر غلبه با صفراء است كه به نهايت شدت و قوت ميرسد.

    در اين مرحله از عمر كه صفرا در مزاج استيلا پيدا مي كند تبديل نسبت به تحليل كم مى‏شود و به همين جهت بدن لاغر مى‏شود.

    در اين دوره از عمر رنگ رخساره ميل به زردى پيدا مي كند ميل به آب شديد مي گردد زبان بار زرد پيدا مي كند خشك و سنگين مى‏گردد خواب كم و فكر زياد، تخيل قوى مى‏شود.

    در اين مرحله از عمر صبر و ظرفيت كم مى‏شود- شتاب و عجله در كارها زياد مي گردد، يكنوع استقلال و اعتمادى در نفس پيدا مى‏شود كه از آن تعبير به عناد و لجاجت مي كنند.

    در اين مرحله شخص كمتر حاضر به اطاعت و پذيرفتن نصيحت است در اوايل اين دوره يك نوع تحير و بلاهدفى انسان را زحمت مي دهد احوالى كه براى اين مرحله از عمر شناخته شده از نظر اغلبيت و اكثريت است بنا بر اين ممكن است كه افرادى در اين سنين از عمر باشند و در حالاتشان استثنائات بسيارى وجود داشته باشد.

    حالت سوم‏

    ثم يدخل في الحالة الثالثة الى ستين سنة فيكون فيها سلطان المرة السوداء و هى سن الحكمة الى …

    آنگاه داخل حالت سوم مى‏شود و اين حالت تا شصت سالگى است و در آن مره سوداء غالب است.

    اين دوره روزگار حكمت و پند و اندرز و معرفت و عبرت است لازمه اين سن انتظام امور زندگى و صحت نظر در عواقب امور و دورانديشى است.

    در اين دوره رأى صادق و متين، دل ثابت و محكم است، تصرفات حوادث شخص را دگرگون نمي سازد.

    در اين مرحله از عمر پوست بدن بواسطه غلبه سوداء چروك پيدا مي كند، رنگ صورت و چهره تيره مى‏شود، بدن لاغر و حس گرسنگى زياد و هوس مكرر مى‏شود.

    در اين سن شخص به فكر و تجربيات خود مغرور مى‏شود سوء ظن و بدبينى او زياد ميگردد ترديد و دو دلى و انديشه‏هاى مخوف به انسان دست مى‏دهد در خواب و خيال شخص اشياء را برنگ سياه مى‏بيند.

    در اين دوره از عمر فشار خون بالا مى‏رود و اين بواسطه زيادى سوداء و رسوباتى است كه در خون پيدا شده مجارى عروق را تنگ ميكند.

    غلظت و سنگينى خون موجب كمى حرارت غريزى و خونسردى و ثبات و سكون مى‏شود و بهمين جهت شخص در اين سن صبور و در كارها دور انديش و با ظرفيت مي گردد.

    حالت چهارم‏

    ثم يدخل في الحالة الرابعة و هى سلطان البلغم الى …

    پس آنگاه داخل در حالت چهارم مى‏شود در اين سن بلغم غلبه مي كند، و اين حالتى است كه به چيزى تغيير نمي كند مگر پيرى و ناتوانى، تلخى زندگى، كم شدن نيرو، فساد و بى‏نظمى، نشانه اين حالت آنست كه حافظه كم و نسيان زياد مى‏شود و شخص چيزها و كسانى را كه با آن مربوط بوده نمى‏شناسد، در حضور مردم چرت ميزند، هنگام خواب بيدار مي ماند و موقع بيدارى خوابش مى‏برد، روش و عادت ديرين خود را از دست ميدهد بهجت روى او كم مى‏شود از قدرت روئيدن ناخن و موى او كاسته ميگردد بلغم سرد و خشك است، سردى و خشکى همان معناى مرگ و فناى اجسام ميباشد.

    در اين مرحله از عمر اگر شخص قبلا زياد تحت تصرف سوداء نبوده و لاغر نشده باشد رو به چاقى مي گذارد خواب و خيالش زياد و رطوبات دهان و بينى زياد و ادرار غير منظم و مسلسل شده به يبوست مزاج مبتلا مى‏شود، رنگ صورت پريده و سفيد مى‏شود و استخوان‏ها پوك و اعصاب ناتوان مى‏شود حواس پنجگانه كند و ضعيف و خيالات قوى و در خواب و خيال اشياء را برنگ سفيد و خاكسترى مى‏بيند.

    در اين سن عمل تحليل و تبديل كند مى‏شود زيرا سلول‏هاى مرده بواسطه كم شدن حرارت نمي سوزند و جاى خود را به سلول‏هاى زنده و جوان نمي دهند در نتيجه مواد رسوبى بدن زياد شده پوست مى‏خشكد و ماهيچه‏ها جمع مى‏شود و حالت ارتجاعى خود را از دست مي دهد.

    طب الرضا عليه السلام / ترجمه امير صادقى، ص: 207[1]

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    fa_IRفارسی