12- سلطه (Domination) (هيمنة)
( سلطة ) سلطة. [ س ُ طَ ] ( ع اِمص ) قدرت و قوّت. ( ناظم الاطباء ). || غلبه و اقتدار. ( ناظم الاطباء ). سلطة. [ س ِ طَ ] ( ع اِ ) تیر دراز باریک. ج ، سِلَطه و سلاط. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || جامه ای که در آن گیاه و کاه کنند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).[1]
قدرت، توانایی، چیرگی، فرمانروایی( اسم ) ۱ – قدرت قوت تسلط . ۲ – ( اسم ) ملک پادشاهی .تیر دراز باریک . جمع سلطه و سلاط [2]
{dominance , domination} [باستان شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل] داشتن برتری بر دیگری یا دیگران؛ اعمال برتری بر دیگری یا دیگران[3]
[ویکی فقه] چیرگی و غلبه بر کسی یا چیزی را سلطه گویند. از آن در بسیاری از ابواب فقه سخن گفته اند. سلطه یا سلطنت عبارت است از استیلا و چیرگی بر کسی یا چیزی به سببی. اسباب سلطه[4]
***همانا براى تو بر بندگان (برگزيده) من تسلطّى نيست، مگر از گمراهانى كه تو را پيروى كنند.[5]
شيطان بر آنان كه بنده خدا و تسليم او هستند، سلطهاى ندارد. «عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»[6]
كار شيطان وسوسه است، نه سلطه. «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» (در قيامت نيز ابليس در پاسخ اعتراض مردم مىگويد من تنها شما را دعوت كردم، ولى تسلّط و اجبارى بر شما نداشتم)[7]
البتّه شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشان توكّل مىكنند، غلبه و سلطهاى نيست.[8]
قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت ونگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است.[9]
عِباد خدا، در آيه ديگرى با ويژگىهاى ايمان وتوكّل، معرّفى شدهاند كه شيطان را بر آنان تسلّطى نيست. «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[10] البتّه شيطان وسوسه مىكند و تماس مىگيرد، ولى آنان متذكّر شده و مقاومت مىكنند. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا»[11]–[12]
«إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» آرى كسى كه به قدرت بىنهايت متّصل شد، نفوذناپذير مىشود.
– انسان آزاد است و در برابر هجوم ابليس مىتواند با پناه بردن به ايمان و عبوديّت، مقاومت كند. «عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»- كسى كه عبد خدا شد، خداوند هم وكيل، حافظ و عهدهدار او مىشود.عِبادِي … كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلا[13]
پيامها:
1- پذيرش ولايت كفّار با ايمان سازگار نيست. يك دل، دو دوستى برنمىدارد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا … 2- تولّى و تبرّى، دوستى با مؤمنان و دورى از كافران، لازمهى ايمان است. «لا تَتَّخِذُوا الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ»[14]
مسلمانان بايد از هر جهت بر كفّار سلطه يابند. «سُلْطاناً مُبِيناً»[15]
غلبه وسلطهى شيطان تنها بر كسانى است كه (با پيروى از او) سلطه و ولايت او را مىپذيرند، و (بر) كسانى است كه آنان (به واسطه فريب شيطان) به خدا شرك آوردهاند.[16]
پيامها:
1- مقدّمات سلطهى شيطان را خودمان فراهم مىكنيم. «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ» (تا مردم ولايت منحرفان را نپذيرند آنان كارى از پيش نمىبرند)2- موحّدان واقعى بيمه هستند، ليكن هركس به سراغ غير او رفت نفوذ پذير مىشود. إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ …[17]
ابو بصير مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: تفسير اين آيات شريفه چيست: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ* إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ؟ امام عليه السّلام فرمود: اى ابا محمد! تسلط او بر تن مؤمن است و بر دين او چيرگى نيابد. شيطان توانست بر ايّوب سلطه يابد و پيكر او را زشت گرداند ولى بر دينش چيرگى نيافت و چه بسا بر پيكر مؤمنان تسلط بيابد ولى بر دينشان هرگز. عرض كردم: مقصود از اين آيه شريفه چيست: إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ؟ حضرت عليه السّلام فرمود: آنهايى كه بخدا شرك مىورزند شيطان هم بر بدن و هم بر باور ايشان چيرگى يابد.[18]
[اى مالك] هرگز خود را به جنگ با خدا بسيج مكن كه كيفر او را نتوانى برتافت و از عفو و بخشايش او هرگز بىنيازى نخواهى يافت. هر گاه كسى را بخشودى، از كرده خود پشيمان مشو و هر گاه كسى را كيفر دادى از كرده خود شادمان مباش و تا راه چارهاى دارى به تندى [و خشونت] مشتاب و مگوى كه مرا بر شما امير ساختهاند و بايد فرمان من اطاعت شود؛ زيرا، چنين پندارى، دل را تيره گرداند و دين را پژمرده نمايد و فتنهها را نزديك سازد؛ پس از بدبخت شدن به خداوند پناه بر. و هر گاه از سلطه و قدرتى كه در آن هستى در تو نخوت يا غرورى پديد آمد به عظمت ملك خداوند بنگر كه برتر از توست و بر كارهايى تواناست كه تو را بر آنها توانايى نيست.[19]
پس زيد بن صوحان عبدى به آن حضرت معروض داشت كه: يا أمير المؤمنين كدام سلطه چيرهتر و نيرومندتر است؟ فرمود: هواى نفس[20]
* اراده قاطع مانع سلطه شيطان است.[21]
درست همانسان كه ضد ارزشها و آفتهايى چون: رياكارى و ظاهر سازى، عوام فريبى و عوام سالارى، دروغ و نيرنگ، دجّالگرى و ناخالصى، خود دوستى و خودكامگى، چاپلوس پرورى و تملقبافى، فرومايگى و ذلت پذيرى، عجب و خود پسندى، حسد و كينه، غرور و تعصب انگيزى، دنبالهروى و بره منشى، انگيزش بدگمانى و سوء ظن، سخن چينى و فتنه انگيزى، كينهتوزى و حقد، فخر فروشى و بخل، خشونت و بىرحمى، خمودى و تاريك انديشى، افراط كارى و حق كشى، استبداد و خودسرى، قانونشكنى و امتياز خواهى، برترىجويى و تحميل، انحصار قدرت و امكانات، تحريف حقايق و بازى با احساسات، ابزار سلطه ساختن دين و اهرم فشار ساختن باورهاى مقدس مردم براى تحميل خواستهها و سليقههاى فرا قانونى خود به ديگران و پايمال ساختن حقوق و امنيت افتخارى جاودانه و درس و دانشگاهى ماندگار از ارزشها و قداستها و ايثار و اخلاصها آفريدند، و براى هميشه پرچم عدالت و آزادى و جوانمردى و حقطلبى و پيكار با ستم و استبداد و خشونت و تاريك انديشى و دجّالگرى و تبهكارى و ابزار سلطه و فريب ساختن دين و دفتر را برافراشته داشتند.[22]
– خويشتن را از لغزشها نگاه دارد و خود را براى تحقّق اهداف خداپسندانه بخواهد؛ نه اين كه همه چيز را ابزار سلطه و رسيدن به هواهاى خويش سازد.[23]
و در حديث است كه شيطان پوزش را بر دل آدمى ميگذارد اگر در ياد خدا بود واپس رفته و پنهان مىشود و اگر خدا را فراموش نمايد اين دل را همانند لقمهاى فرا ميگيرد. و همان طورى كه شهوات تمام وجود انسانى را فرا گرفته و با گوشت و خون انسان آميخته است سلطه و نفوذ شيطان در گوشت و خون سارى و جارى است و در اطراف و جوانب قلب راه دارد و لذا پيغمبر فرمود شيطان مانند خون در رگها و عروق بشر راه نفوذ دارد و شما با گرسنگى راهش را گرفته و تنگ كنيد از جهت اينكه گرسنگى شهوات را در هم مى شكند و راه نفوذ شيطان هم از طريق شهوات است.[24]
و در روايت چهار، اميرالمؤمنين عليه السلام در وصيتش به فرزندش محمد بن حنفيه فرمود: «و اگر بتوانى زن را در ارتباط با كارش بيش از ظرفيتش سلطه ندهى، پس چنين كن؛ چرا كه اين زيبايى زن را ماندگارتر و فكر او را آزادتر مىسازد. چون زن گل خوشبو (ريحانه) است و كارگر نيست.»[25]
[1] لغت نامه دهخدا
[2] فرهنگ فارسی
[3] فرهنگستان زبان و ادب
[4] دانشنامه اسلامی
[5] إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ «حجر42»
[6] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج4 ص:461، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[7] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج4 ص:461، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[8] إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «نحل99»
[9] إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلًا «اسراء 65»
[10] . نحل، 99.
[11] . اعراف، 201.
[12] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج5 ص:89، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[13] همان
[14] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج2 ص:194، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[15] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج2 ص:129، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[16] إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ «نحل100»
[17] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج4 ص:580، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[18] بهشت كافى / ترجمه روضه كافى / 337 / شيطان و تسلط او بر تن مؤمن
[19] تحف العقول / ترجمه حسن زاده / 209 / فرمان أمير المؤمنين على عليه السلام به مالك اشتر ….. ص : 207
[20] ترجمه من لا يحضره الفقيه / ج6 / 321 / و اينك سخنانى موجز و بيسابقه از رسول خدا صلى الله عليه و آله ….. ص : 312
[21] نهج البلاغة / ترجمه دشتى / 763 / حرف الف ….. ص : 756
[22] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) / 19 / در رواق عاشورا ….. ص : 17-19
[23] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) / 111 / نخستين پاسخ به انبوه نامهها ….. ص : 110
[24] بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى / ج1 / 42 / اما اخبار و روايات در اين باب ….. ص : 32
[25] منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة) / ج30 / 105 / گذشت: ….. ص : 103
ثبت دیدگاه