5- خودنمایی(Show off)( متفاخر)
خودنمایی کردن . [ خوَدْ / خُدْ / ن ُ / ن ِ / ن َ] (مص مرکب ) خود را نمودن . خود را نشان دادن . تظاهر کردن .[1]
خودنمائی به لحاظ منشأ و مصادیق و رفتار فرد قابل تقسیم و بررسی است.
خودنمائی ریشه در ذات و سرشت انسان دارد و برخاسته از حب ذات است. با این فرایند که حب ذات و خودخواهی اگر زیر پوشش معرفت و آگاهی کامل قرار نگیرد تشدید شده.[2] سپس بر اثر خودپسندی، فرد از تعریف و تمجید و به عجب و خودپسندی منتهی میگردد. و فرد به خودنمایی روی می آورد.
از ستایش دیگران نسبت به خود لذت میبرد و این احساس تا جایی زیاد میگردد که هرگونه تأیید پسندیدگی خویش توسط دیگران خواه با زبان یا نگاه و جلب توجه و فریفتگی را دوست دارد. در نتیجه میکوشد به هر وسیله شده توجه دیگران را به خویشتن جلب و آنان را به تحسین و ستایش خویشتن بکشاند.) این واقعیت در شخصیت و رفتار کودکان خردسال به خوبی مشهود است(. تنها چیزی که میتواند از بروز حب ذات پیشگیری کند و آن را آرام و مستور نگه دارد تربیت صحیح، رشد عقلانی کافی، داشتن نگرش الهی، همت بلند و خودسازی است. این سیر طبیعی در عموم افراد است. اما در بعضی افراد خودنمائی به صورتی حاد و شدید و با تعمد و التفات همراه است. این ممکن است معلول انگیزه ای منفی و یا به منظور هدفی مثبت باشد که به ترتیب چنین است:
1- عقده حقارت: گاهی خودنمایی رفتاری انفعالی است یعنی پدیده روانی دیگری باعث تشدید خودنمائی است و آن احساس تحقیر در پیشینه زندگی است. چنانچه فرد تصور کند که در برهه ای از زندگی از جانب دیگران تحقیر شده است و دیگران مانع شده اند که او به منزلت و جایگاه شایسته اجتماعی خویش دست یابد. اکنون در مقام آن برآمده تا از راه خودنمائی (خودآرايي و خودنمايي از ديدگاه اسلام )[3]خسارتهای گذشته را جبران نماید.
2- خود اثباتی: خودنمائی عده ای نیز بدین خاطر است که تصور میکنند شخصیت حقیقی و کمالات انسانی آنان در نزد دیگران ناشناخته است و در نتیجه ارج و احترام شایسته فرد حفظ نمی گردد یا مسئولیت و اختیارات شایسته و کافی به او سپرده نمی شود و از وجود او به شایستگی بهره نمی برند. بدین جهت ضروری و منطقی میداند که خویشتن را به آنان معرفی سازد تا او را بشناسند و این اقدام خود را با شواهد و ادله ای از منابع دینی – که توصیه به تعریف و شناساندن خود در موارد لزوم نموده اند – تأیید می کند. [4]
خودنمائی اگرچه زمینه اش در همگان هست اما بروز آن در همگان یکسان نیست بلکه انواع و اقسامی دارد که مهمترین آنها در سه بخش وجود دارد:
1 -خودنمائی ضمنی: خودنمائی گاهی به صورت ضمنی و غیرمستقیم انجام میگیرد. ساختن منزل باشکوه، داشتن و استفاده از مرکب و ماشینهای مدرن، زیبا و گرانقیمت نمونه ای از خودنمائی است. پیشوایان اسلام این روش و خصلت را نکوهیده و مذمت نموده اند.[5]
2 -خودنمائی رفتاری: گفتن سخن و اقدام به کاری که نظر دیگران را به خود جلب کند و از خود شخصیتی بزرگ ترسیم کند نوع دیگری از خودنمائی است و به لحاظ اخلاقی و دینی دارای آثاری است از جمله آنکه:
الف – سُمعه: ممکن است کار نیک و عمل شایسته ای را انجام داده است و تصور میکند دیگران بی خبرند لذا با گفتن سخنی و بازگو کردن، آن عمل را به اطلاع دیگران می رساند. این اقدام اگر در زمینه عبادت باشد «سُمعه» نامیده می شود و ارزش معنوی عبادت را مخدوش می سازد.[6]
ب- ریا: همچنین ممکن است در منظر و در مقابل چشم دیگران اقدام به انجام کاری کند تا نظر آنان را جلب کند. این اقدام اگر در مورد عبادات الهی و به هدف این باشد که افراد او را انسانی با ایمان و اهل عبادت بپندارند اقدامی ناپسند است و به آن «ریاکاری» گفته میشود و چنین عبادتی باطل و بی ارزش است.[7]
3 -خودنمائی عینی: خودنمائی در مرحله واضح و آشکارش با نشان دادن جسم و اندام است. در این صورت فرد، عینا جسم و بدن خویش را در معرض دید و نگاه دیگران قرار میدهد. که با آرایش و خودآرایی است و تنها در نمایش و آرایش بدن و اندامهای جسمانی خالصه غالبا نمی گردد، بلکه با نمایش و آرایش در لباس نیز همراه است. خودنمائی عینی موارد و زمینه گسترده ای دارد. به لحاظ اهمیت نمونه هایی از آن را به اختصار اشاره می کنیم:
الف – لباس شهرت: پوشیدن لباس شهرت یک نوع خودنمائی است یعنی هر فرد جهت خودنمائی اقدام به پوشیدن لباسی کند که افراد هم شأن، همکار، هم صنف او چنان لباسی ندارند و به اصطلاح انگشت نما گردد. این رفتار گذشته از آنکه نشانه ضعف نفس است و موجب رنجش خاطر، حسد و تنفر دیگران و… است از نظر احکام و ارزشهای اسلامی مذموم و حرام است.[8] در این زمینه روایات زیادی از پیشوایان اسلامی وجود دارد. امیر مؤمنان علی7 فرموده است که: «رسول خدا ﷺ مرا از پوشیدن لباس شهرت نهی نمود».[9]
از امام حسین علیه السلام نیز چنین روایت شده است: « هرکس لباسی بپوشد که باعث شهرت او گردد، خداوند سبحان روز قیامت لباسی از آتش بر او می پوشاند.[10]
ب- خودنمائی تشبه: پیوسته افراد انگشت شماری بوده اند که چهره و ظاهر خود را مانند افراد جنس مخالف ارائه و نشان داده اند مثل آن که زن خود را به چهره و در لباس مرد به عنوان یک مرد نشان دهد یا مرد با تغییر چهره و پوشیدن لباس زنانه خود را زن نشان دهد. این کار به طور کلی و در هر حدی باشد از نظر دینی حرام است. و همچنین به لحاظ علمی، فردی و روانشناسی مبدل پوش و بیمار تلقی میگردد.[11]
ج- خودنمائی مردان: اگر نگوئیم بیشتر مردان باید بگوییم بسیاری از مردان به خصوص در دوران جوانی اقدام به این کار می کنند. بدیهی است که در اینجا هدف، خودنمائی مرد با انگیزه غریزه جنسی و خودنمائی نسبت به زنان و جلب نظر آنها است و این امر مغایر با تعلیمات و تربیت اسلامی و رفتاری مذموم است. دین اسلام خودنمائی و آرایش مردان را تعدیل به تناسب فطرت و شخصیت طبیعی و انسانی آنها محدود و مرزهائی برای آنان قرار داده است. پوشیدن لباس حریر، تزیین با طلا به هر صورت که باشد بر مردان حرام است.[12]
قران کریم در موارد چندی از جمله خودنمائی قارون را به مذمت یاد نموده است.[13]
همچنین عکس العمل پیامبر گرامی اسلامﷺ نسبت به عالمان مسیحی که با لباسهای زربفت وارد مدینه شده و منتظر ملاقات بودند نشانگر مذموم بودن خودنمائی و خودآرائی مردان است.[14]
د- خودنمائی زنان: برخی از زنان نیز به منظور جلب توجه مردان ممکن است اقدام به خودنمائی کنند اندام خود را ظاهر سازند یا لباسهایی بپوشند که آنان را در نظر مرد بیگانه زیبا جلوه دهد. این اقدام در منابع اسلامی مورد نظر قرار گرفته است و به هر شیوه و کیفیت و کمیت انجام گیرد مذموم و حرام است در اینجا بنا نداریم آیات و روایاتی که از این رفتار سخن گفته و آن را گناه شمرده و کیفر و مجازات آن را بیان کرده اند بیاوریم، زیرا نیازی به ذکر آنها نیست و هدف اصلی ما تبیین فلسفه هر حکم و ارزش است لکن جهت پی بردن بیشتر به اهمیت مسئله نمونه ای از آیات قرآن کریم در نهی از خودنمائی زنان را ذکر میکنیم:
ای همسران پیامبرﷺشما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوی پیشه کنید، بنابراین به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگوئید. و در خانه های خود بمانید و همچون خودنمائی جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید. و زنان از کار افتاده ای که امید ازدواج ندارند گناهی بر آنها نیست که لباسهای (رویین) خود را زمین بگذارند به شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنها بهتر است و خداوند شنوا و دانا است.[15]
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسریهای بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای اینکه (از کنیزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و (اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سرزده) خداوند همواره غفور و رحیم است.[16]
در پایان بار دیگر یادآوری این نکته مفید است که خودآرایی و خودنمائی زن برای خصوص شوهر و بالعلکس به منظور حفظ عفاف و پاکدامنی او، و به گونه ای که عوارض و اثرات جانبی منفی آن – مانند بدآموزی فرزندان – فراموش نگردد مذموم نیست بلکه پسندیده و مطلوب است.
تعجيل در خروج از سرزمين منى در روز 12 ذىالحجة يا تأخير تا روز 13، بايد همراه تقوا باشد. «لِمَنِ اتَّقى» اگر عجله براى نشان دادن زرنگى يا هدف فاسدى باشد و يا اضافه ماندن در آن سرزمين جهت خودنمايى و شهرت باشد، عمل فاسد مىشود.[17](بقره203)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بخشش هاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم،(خودنمایی) انفاق مىكند؛ و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمىآورد؛ (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد؛ (و بذرهايى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام دادهاند، چيزى به دست نمىآورند؛ و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمىكند. (بقره؛ 264)
انفاقِ پنهانى، از ريا و خودنمايى دور و به اخلاص نزديك است و آبروى گيرنده صدقه را محفوظ نگه مىدارد. «فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»[18](بقره271)
هدف مجاهدان واقعى، بدست آوردن رضاى خداست، نه پيروزى و غنائم و خودنمايى. «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ …»[19](آل عمران162)
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كتك زدن(زنان طغیانگر) شما نبايد به نحوى باشد كه اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد، يا كتك نشانه خودنمايى و اظهار قدرت مرد باشد كه زهره چشمى بگيرد.«ضرباً غير مبرّج»[20]–[21](نساء 34)
نشر و پخش اخبار محرمانه و شايعات هميشه به مسلمانان ضربه زده است. نشر اخبار سِرّى معمولاً از روى سادگى، انتقام، ضربه زدن، آلت دست شدن، طمع مادّى، خودنمايى و اظهار اطلاعات صورت مىگيرد. اسلام به خاطر جامعيّتى كه دارد، به اين مسأله پرداخته و در اين آيه از افشاى رازهاى نظامى نكوهش مىكند و نقل اخبار پيروزى يا شكست را پيش از عرضه به پيشوايان، عامل غرور نابجا يا وحشت بىمورد از دشمن مىداند. و اگر هشدارها و عنايتهاى الهى نبود، مسلمانان بيشتر در اين مسير شيطانى (افشاى سر) قرار مىگرفتند.[22] (نساء 83)
همانا منافقان با خدا مكر و حيله مىكنند در حالى كه خداوند (به كيفر عملشان) با آنان مكر مىكند. و هرگاه به نماز برخيزند با كسالت برخيزند، آن هم براى خودنمايى به مردم و خدا را جز اندكى ياد نمىكنند.[23] (نساء 142)
معنويّت در كنار مادّيت، تقوا در كنار زينت لازم است. «رِيشاً وَ لِباسُ التَّقْوى»، و گرنه لباس مىتواند وسيلهى: اسراف، تكبّر، فساد، خودنمايى، مدپرستى، شهوترانى، فخرفروشى و امثال آن شود.[24] (اعراف 26)
هدف از معجزه، اتمام حجّت و ارشاد و هدايت مردم است، ولى هدف ديگران خودنمايى، شهرت، كسب مال و ايجاد سرگرمى است.[25] (اعراف 73)
و مثل كسانى نباشيد كه از روى سرمستى و خودنمايى و غرور و ريا در برابر مردم، از خانههاى خود (به سوى جبهه) خارج شدند و مردم را از راه خدا بازمىداشتند وحال آنكه خداوند، به آنچه انجام مىدهند احاطه دارد.(انفال 47)
به شرطى خير و بركت انفاق به شما برمىگردد كه در راه خدا باشد، نه از روى ريا، سُمعه، خودنمايى و روابط و ملاحظات. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[26](انفال60)
هر كار خوبى ممكن است آفاتى داشته باشد، همان گونه كه عزّت، آفتى دارد مثل تكّبر و خدمت به مردم، آفتى دارد مثل منت گذاشتن، قرائت قرآن نيز ممكن است آفاتى از قبيل خودنمايى، كسب درآمد، رقابت هاى منفى، فريب مردم، فهم غلط، تفسير به راى و … داشته باشد كه انسان بايد هنگام تلاوت قرآن از شرّ همه ى آفات، به خداوند پناه ببرد.[27]
طغيان صالحان در عمل نيك است كه به وسيلهى ريا وسُمعه (خودنمايى وشهرتطلبى) نمايان مىشود.[28]
جهاز براى تامين آسايش دو زوج جوان است، نه فخرفروشى و خودنمايى.[29]
هرچه درون پوكتر باشد، تظاهر و خودنمايى بيشتر است. «جَهْدَ أَيْمانِهِمْ»[30]
مستكبران، گاهى با مانور و خودنمايى، مردم سادهلوح را فريفتهى خود مىكنند. قارون بهگونهاى در كوچه وبازار راه مىرفت كه مردم دنياپرست، آه از دل كشيده و مىگفتند: اى كاش براى ما نيز آنچه براى قارون است وجود داشت.[31]–[32]
و در خانه هاى خود قرار گيريد و همچون دوران جاهليّتِ نخستين، با خودآرايى ظاهر نشويد (و زينت هاى خود را آشكار نكنيد)(خودنمایی نکنید)، و نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد، و از خدا و رسولش اطاعت كنيد؛ همانا خداوند اراده كرده است كه پليدى (گناه) را از شما اهل بيت (پيامبر) دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.(احزاب33)
نكتهها:
«قَرْنَ» از «وقار» يا «قرار» است، و نتيجهى هر دو معنا يكى است. يعنى براى خودنمايى از خانههاى خود خارج نشويد.
«تَبَرُّجَ» از «برج» به معناى خودنمايى است، همان گونه كه برج در ميان ساختمانهاى ديگر جلوهى خاصّى دارد.[33]
استقرار زن در خانه، نهى از خودنمايى، انجام نماز و زكات و ذكر آيات، ناشى از لطف خداوند بر زنان و آگاهى از مصالح و مفاسد است. «لَطِيفاً خَبِيراً»[34]
از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد كه شهيد در راه خدا كيست؟ آيا كسى كه با انگيزه به رخ كشيدن شجاعت خود و يا به خاطر تعصّبات خانوادگى و قومى و يا از روى ريا و خودنمايى جنگيده و جان خود را از دست داده، شهيد است؟
حضرت فرمودند: «من قاتل لتكون كلمة الله هى العليا فهو فى سبيل الله»[35] شهيد، كسى است كه براى اعتلاى راه خدا جنگيده باشد.[36]
حفظ عمل، مهمتر از خود عمل است. اعمال ما گاهى از اوّل خراب است، چون با قصد ريا و خودنمايى شروع مىشود، گاهى در وسط كار به خاطر عُجب و غرور از بين مىرود و گاهى در پايان كار به خاطر بعضى از اعمال حبط مىشود. به همين جهت قرآن مىفرمايد: هر كسى عمل خود را تا قيامت بياورد و از آفات بيمه كند، ده برابر پاداش داده مىشود: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[37] و نمىفرمايد: هر كس عملى را انجام دهد، ده برابر پاداش دارد. زيرا ميان انجام عمل در دنيا و تحويل آن در قيامت، فاصلهى زيادى است.[38]
ﭘﺮﻭﻳﻦ ﺍﻋﺘﺼﺎﻣﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺧﻠﺎﺹ ﺩﺭ ﺍﻧﻔﺎﻕ و دوری از خودنمایی ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺩﺍﺩ ﻳﻚ ﺩﺭﻫﻢ ﮔﺪﺍ ﺭﺍ | ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺩﻋﺎ ﻳﺎﺩ ﺁﺭ ﻣﺎ ﺭﺍ | |
ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﻳﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﻫﻢ ﺧُﺮﺩ | ﻧﻤﻲ ﺍﺭﺯﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻊ ﻭ ﺷﺮﻱ ﺭﺍ | |
ﻣﻜﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻃﺎﻋﺖ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﻳﻲ | ﺣﺠﺎﺏ ﺩﻝ ﻣﻜﻦ ﺭﻭﻱ ﻭ ﺭﻳﺎ ﺭﺍ | |
ﺗﻮ ﻧﻴﻜﻲ ﻛﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻭ ﺗﻬﻴﺪﺳﺖ | ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻲ ﺧﻮﺩ ﺳﺒﺐ ﮔﺮﺩﺩ ﺩﻋﺎ ﺭﺍ | |
ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﭘﺮﻭﻳﻦ | ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ |
و پيغمبر اكرم (ص) فرمود: مجالست نكنيد با هر كسى كه شما را به خود دعوت كرده و مدعى مقامى است، و در حقيقت شما را دعوت مىكند از مرحله ايمان و يقين به شك، و از توجه خالص و توحيد به سوى ريا و خودنمايى، و از فروتنى و خضوع به سوى خود بينى و تكبر، و از صفا و خلوص به سوى دشمنى و تيره دلى، و از بىعلاقه بودن به دنيا به سوى ميل و علاقه. [39]
– كسى كه ميداند دانش ندارد، در برابر مردم اظهار فضل و خودنمائى ميكند تا بدان وسيله نقص خود را جبران كند، و كمالى براى خود بتراشد، و حاصل مطلب اينكه انسان بطبع خويش خواهان ترقى و كمال و اظهار آن نزد همگنانست، پس اگر در واقع و حقيقت، شرف و كمالى داشته باشد، هدف و منظورش تأمين مىشود، و اگر آن كمال را نداشته باشد با خودنمائى و گردنفرازى بر مردم عيب خود را ميپوشاند و بخيال خويش هدفش را تأمين ميكند.[40]
ابو بصير گويد: به حضرت امام محمّد باقر علیه السلام عرض كردم: هر گاه قرآن را با صداى بلند ميخوانم شيطان نزدم آيد و گويد: تو با اين كار به خانواده خودت و مردم خودنمائى (و ريا) ميكنى؟ فرمود: اى ابا محمّد با صوت (و آواز) متوسطى بخوان كه خانواده ات بشنوند، و آوازت را در خواندن قرآن در گلو بچرخان زيرا خداى عز و جل آواز خوش را كه در گلو چرخانده شود دوست دارد.[41]–[42]
و ديگر مردى است كه قرآن را بخواند و حروف آن را نگهدارى كند ولى حدود آن را ضايع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهدارى كند (يعنى براى خودنمائى و هنگام سودجوئى از آن منتفع گردد و در ساير اوقات پشت سر اندازد چنان كه شخص سواره جام آبش را پشت سرش مىآويزد و مانند اين كلام در كتاب دعاء باب صلوات گذشت مراجعه شود) خداوند امثال اينان را در قرآنخوانان زياد نكند.[43]
– امام صادق7 فرمود: طالبان علم سه دستهاند،[44] به ذات و صفات مخصوصشان بشناسيد: صنفى براى نادانى كردن و خودنمائى طلب آن كنند، و صنفى براى زورگوئى و گردن فرازى و فريب، يك صنف هم براى فهم و تعقل. آنكه يار جهل و خودنمائى است آزار بخش و خودنما است و در محافل مردم داد سخن مىدهد، نام علم مىبرد، حلم را مى ستايد، از سر تا پا اظهار خشوع مىكند ولى دلش از ورع تهى است، خدا از اين وضع بينى او را بكوبد و كمرش را ببرد. آن كه يار گردن فرازى و فريب است، نيرنگ باز و تملق باز است، به همگنان خود گردن فرازى كند و براى توانگران پستتر از خود تواضع نمايد، شيرينى آنها را
جور و ستم، خشم و ناخشنودى، نمك نشناسى، طمع و آز، سخت دلى، هتك عفت، بدخوئى، بىباكى، خودپسندى، شتابزدگى، تندى، هرزهدرائى و پرگوئى، سركشى، بزرگ منشى و تكبر، بى عاطفه اى، پيمان شكنى، خودسرى، فتنه گرى، دشمن داشتن، دروغ گوئى، عيبجوئى، راز فاش كردن، نافرمانى پدر و مادر، بدكارى، خودنمائى، ناپاكى، بىشرمى و بىحيائى، از حد عادى گذشتن و در هر چه افراط كردن، تجاوز در علم، نفسپرستى، سبكى و جلفى، بدكارى، تهاون و سهل انگارى در كارها.[45]
خودسرى و هوى و نفسپرستى، طلب نامعقول در علم (المكاثره)، رنج و تعب روحى، دوروئى، فهم بدى، خشم و ترديد، بى شرمى، ناپاكى، بى انصافى، بى باكى، تبرج و خودنمائى، ريا و دوروئى و نافرمانى، ناشناسى، كندى در تصور، كندى در تفاهم و انتقال، بدى، بىايمانى، انكار حقائق، ياس و نااميدى، جور و ستم، خشم، هتك عفت، بدخوئى، خودپسندى، تندى، هرزه درائى، شك و ترديد، بازخواهى و انتقامجوئى، فراموشى، بى علاقه بودن نسبت به كسان خود …… معرف روحيه بيمار مبتلا به جنون جوانى است (سكيزفرنى).[46]
باب ريا و خودنمائى در احادیث
1- از امام صادق علیه السلام كه به عباد بن كثير بصرى در مسجد فرمود: واى بر تو اى عباد! مبادا خودنمائى كنى، زيرا هر كه براى جز خدا كار كند، خدايش به كسى واگذارد كه براى او كار كرده است.
2- از على بن عقبه، از پدرش، گويد: شنيدم امام صادق علیه السلام مىفرمود: اين كار مذهب دارى خود را براى خدا بداريد و براى خاطر مردم بداريد، زيرا راستش اين است كه هر چه براى خدا است از آن خدا است و هر چه براى مردم است به درگاه خدا بالا نرود.
3- امام صادق علیه السلام فرمود: هر ريائى، شرك است، راستش اين است كه هر كه براى مردم كار كند، ثوابش به عهده مردم است، و هر كه براى خدا كار كند، ثوابش با خدا است.
4- از امام صادق علیه السلام در تفسير قول خدا عز و جل (110 سوره كهف): «هر كه اميدوار لقاء پروردگارش باشد پس بايد كار خوب كند و شريك نكند در عبادت پروردگارش احدى را» فرمود: مردى است كار ثوابى مىكند ولى مقصود او رضاى خدا نيست و همانا مىخواهد نزد مردم خوب شمرده شود، دوست دارد كه مردم آن را بشنوند، اين است كه در عبادت پروردگار خود شريك گرفته، سپس فرمود:
هرگز هيچ بندهاى نيست كه نهانى كار خيرى كند و روزگار بگذرد تا اينكه خدا كار خير او را آشكار سازد، و هيچ بندهاى نيست كه كار بدى در نهانى كند و روزگار بگذرد تا آنكه خدا كار بد او را آشكار سازد.
5- از محمد بن عرفه، گفت كه: امام رضا علیه السلام به من فرمود: واى بر تو أى پسر عرفه! كار كنيد نه براى خودنمائى و شهرت، زيرا هر كه براى جز خدا كارى كند، خدايش بدان كسى واگذارد كه براى او كار كرده است، واى بر تو! هيچ كس كارى نكند جز آنكه خدا عوضِ كارش را به او برگرداند، اگر خوب باشد خوب، و اگر بد باشد بد.
6- از عمر بن يزيد، گويد: من با امام صادق علیه السلام شام مىخوردم كه اين آيه را خواند (14 سوره قيامه): «بلكه انسان بر خود بينا است. و گرچه هر عذرى هم براى كار خود بتراشد» اى ابا حفص! انسان چه مىكند كه به خداى عز و جل تقرّب مىجويد به خلاف آنچه خداوند تعالى از دل او مىداند، راستى رسول خدا (ص) مىفرمود: هر كه نيّتى در دل نهان دارد، خدا جامهاى همرنگ آن به وى بپوشد (يعنى آن نيّت را در ظاهرِ حال او منعكس كند) اگر خوب است خوب، و اگر بد است بد.
7- از امام صادق علیه السلام كه مىفرمود: راستى فرشته كردار بنده را دلشاد از آن بالا برد و چون حسناتش را بالا برد، خداى عز و جل مىفرمايد: آنها را در دفتر بد كرداران ثبت كنيد براى آنكه در اين اعمال، قصد رضاى مرا نداشته.
8- امير المؤمنين علیه السلام فرمود: رياكار و خودنما سه نشانى دارد: هنگامى كه در برابر مردم باشد، نشاط به عبادت دارد، و چون تنها است كسل و تنبل است، و دوست دارد در هر كارش او را ستايش كنند (و به او آفرين گويند).
9- از على بن سالم، گويد: شنيدم امام صادق علیه السلام مىفرمود: خدا عز و جل مىفرمايد: من بهترین شريكم، هر كه با من ديگرى را شريك كند در كارى كه مىكند، از او نپذيرم (و همه را به آن شريك واگذارم) جز همان چه خالص براى من باشد.
10- امام صادق علیه السلام فرمود: هر كه به مردم وا نمايد آنچه را خدا دوست مىدارد و با خدا در نهانى بدان چه بد مىدارد مبارزه كند، خدا را ملاقات كند در حالى كه او را دشمن دارد.
11- امام صادق علیه السلام فرمود: چه كار مىكند آنكه را از شماها كار خوبَش را فاش مىكند و كردار بدش را نهان مىسازد، آيا به خود بر نمىگردد و حساب خود را نمىكند تا بداند كه نبايد چنين باشد با اينكه خدا عز و جل مىفرمايد (14 سوره قيامه): «بلكه انسان به خود بينا است» راستى هر گاه نهان درست شد، آشكار و عيان نيرومند است.
12- امام صادق علیه السلام فرمود: هيچ بنده ای نيست كه در نهانى، كار خير كند جز اينكه روزگارى نگذرد تا خدا كار خير او را آشكار كند، و هيچ بنده ای نيست كه در نهانى، كار بد كند جز اينكه روزگارى بگذرد تا خدا كار بد او را آشكار سازد.
13- امام صادق علیه السلام فرمود: هركه در كار اندكى از خود، رضاى خدا عزّ و جلّ را جويد، خداوند آن را بيش از آنچه خواهد بسيار كند، و هر كه به خاطر رضاى مردم كار بسيارى كند و خود را به رنج اندازد و بىخوابى كشد، خدا عز و جل نخواهد جز آنكه آن را در چشم هر كس شنود، كم جلوه دهد.
14- از امام صادق علیه السلام كه رسول خداﷺ فرمود: زود است كه دورانى براى مردم آيد كه باطنشان بد گردد و ظاهرشان خوب شود، براى طمع دنيا، آنچه را نزد پروردگار آنها است، به كار خود نجويند، دينداريشان خودنمائى باشد، از روى ترس از خدا نباشد، خدا همه را به كيفر كردارشان بگيرد، و چون غريقى او را بخوانند و براى آنها اجابت نكند.
15- از عمر بن يزيد، گويد: من با امام صادق علیه السلام شام مىخوردم كه اين آيه را خواند (14 سوره قيامه): «بلكه انسان به خود بينا است اگر چه عذرهائى بياورد» اى ابا حفص! انسان چه مىكند كه در كارهاى خود پيش مردم عذرهائى مىتراشد به خلاف آنچه خدا از حال او مىداند، راستى رسول خداﷺ مىفرمود: هر كه نهانى در نهاد خود دارد، خدايش چون ردائى آن را در بر او بيارايد و آشكار سازد، اگر خوب است خوب، و اگر بد است بد.
16- امام صادق علیه السلام فرمود: نگهدارى از كار خير، از خودِ كارِ خير سختتر است، (راوى) گفت: نگهدارى از عمل چيست؟ فرمود: مردى صله اى مىكند و خرجى در راه خداى يگانه و بى شريك مىنمايد و ثواب كار خير در نهانى براى او نوشته مىشود، سپس آن را ياد آورى مىكند و اظهار مىنمايد و از دفتر كار خير نهانى، محو مىشود و در دفتر كار خير عيانى نوشته مىشود، و باز آن را يادآورى مىكند و اظهار مىدارد و يك عملِ رياء و خودنمائى براى او نوشته مىشود.
17- از امام صادق علیه السلام كه امير المؤمنين علیه السلام فرمود: از خدا چنان بترسيد كه محض عذرخواهى نباشد، و براى رضاى خدا كار كنيد بى خودنمائى و قصد شهرت، زيرا هر كه براى خاطر جز خدا كارى كند، خدا او را به عمل او واگذار كند.
18- زراره گويد: به امام باقر علیه السلام گفتم: مردى كار خيرى مىكند و ديگرى او را مىبيند و اين صاحب كار از اطلاع آن شخصِ ديگر شاد مى شود؟ فرمود: عيب ندارد، كسى نيست مگر اينكه دوست مىدارد كه ميان مردم براى او كار خوبى ظاهر شود، به شرط اينكه سبب اقدام به اين كارِ خير صرف خودنمائى و جلب توجّهِ مردم نباشد.[47]
[1] لغتنامه دهخدا
[2] فلسفی محمد تقی ) 1348 ش ( جوان جلد2 تهران هیئت نشر معارف اسلامی ص 55 .
[3] فلسفی محمدتقی ) 1342ش ( کودک جلد2 تهران هیئت نشر معارف اسلامی ص52 .
[4] سید رضی محمد ) 1365 هـ ق ( نهج لبلاغه ) ترجمه فیض الاسلام( تهران چاپخانه آفتاب قصار 392 .
[5]سید رضی محمد، (1365 هـ ق)، نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، تهران چاپخانه آفتاب ص 663 کلام 200 .
[6] کلینی محمد بن یعقوب (1401 هـ ق ) اصول کافی بیروت، دارصعب جلد 2 ص 296 .ّب سید عبدالحسین ( 1393 هـ ق) اطیب البیان تهران
[7] طی بازار شیرازی کتابفروشی اسلام، جلد 3 ،ص 41 . مکارم شیرازی ناصر (1368 ش) تفسیر نمونه جلد 21 تهران دارالکتب االسلامیة ص 487 .
[8] حکیم سید محسن ( 1389 هـ ق ) مستمسک العروة الوثقی، جلد 5 بیروت داراحیاء التراث العربی، ص 393 .(1395 هـ ق) وسایل الشیعة جلد 3 طهران
[9] عاملی شیخ حر، المکتبه الاسلامیة ص 358 .
[10] کلینی محمدبن یعقوب (1405 هـ ق) فروع کافی جلد 6 بیروت داراالضواء ص 444 .
[11] طباطبائی سید محمدکاظم (1399 هـ ق) العروة الوثقی جلد 1 ،تهران، سوق الشیرازی المکتبة االسلامیة ص 568 ؛ کی نیا مهدی، (1374 ش) روانشناسی جنائی تهران، انتشارات رشد ص. . .
[12] طباطبائی سیدمحمدکاظم (1399 هـ ق) العروة الوثقی جلد 1 تهران سوق الشیرازی المکتبة الاسلامیة ص 562 .
[13] قرآن کریم، سوره قصص، آیه 79 .
[14] سبحانی جعفر ( 1372 ش) فروغ ابدیت جلد2 ،قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ص 434 . فلسفی محمدتقی ( شرح دعای مکارم الاخلاق ) ص 147 .
[15] قرآن کریم سوره احزاب آیه 33- 32 .
[16] قرآن کریم سوره نور آیه 60 .
[17] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج1 ص 318، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[18] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج1 ص 430، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[19] قرائتى، محسن، تفسير نور ج1 ص 641، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[20] . تفسير طبرى، ج 5، ص 68 و درّالمنثور، ج 2، ص 522.
[21] قرائتى، محسن، تفسير نور ج2 ص 61، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[22] قرائتى، محسن، تفسير نور ج2 ص 117، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[23] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج2 ص191، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[24] قرائتى، محسن، تفسير نور ج3 ص 44، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[25] قرائتى، محسن، تفسير نور، ج3، ص: 99، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[26] قرائتى، محسن، تفسير نور ج3 ص 347 ، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[27] تفسير نور ج4 ص 578
[28] قرائتى، محسن، تفسير نور ج6 ص 118، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[29] قرائتى، محسن، تفسير نور ج6 ص 181، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[30] قرائتى، محسن، تفسير نور ج6 ص 204، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[31] . قصص، 79.
[32] قرائتى، محسن، تفسير نور ج7 ص 58، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[33] قرائتى، محسن، تفسير نور ج7 ص 360، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[34] قرائتى، محسن، تفسير نور ج7 ص 364، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[35] . تفسير فرقان.
[36] قرائتى، محسن، تفسير نور ج9 ص 64، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[37] . انعام، 160.
[38] قرائتى، محسن، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن – ايران – تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[39] مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى / متن / 278 / ترجمه ….. ص : 278
[40] أصول الكافي / ترجمه مصطفوى / ج3 / 426 / شرح ….. ص : 426
[41] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى – تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
[42] أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج4 ؛ ص421
[43] أصول الكافي / ترجمه مصطفوى / ج4 / 435 / 1 – ….. ص : 435
[44] أصول الكافي / ترجمه كمرهاى / ج1 / 141 / باب نوادر يعنى احاديث متفرقه مربوط بموضوع كتاب فضل علم و عالم ….. ص : 139
[45] أصول الكافي / ترجمه كمرهاى / ج1 / 499 / تكميل شرح عقل و جهل: ….. ص : 498
[46] همان
[47] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه كمرهاى، ج5، ص: 185-175- ايران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش.
ثبت دیدگاه